جدول جو
جدول جو

معنی تایه - جستجوی لغت در جدول جو

تایه
دایه، زنی که بچۀ کس دیگر را شیر بدهد، پرستار زن که کودکان را پرورش دهد و پرستاری کند، قابله
تصویری از تایه
تصویر تایه
فرهنگ فارسی عمید
تایه
(یَ)
نعتی است در طایه بهمه معانی. (منتهی الارب). رجوع به طایه شود
لغت نامه دهخدا
تایه
(مَرْ یَ)
تلی از پهن خشک برای سوخت حمام یا جز آن، علف روی هم انباشته. خرمن سوخت حمام یا جز آن. خرمن.
- تایۀ علف، تودۀ علف. (ناظم الاطباء). تلی از علف، خرمن علف که برای سوخت یا جز آن انبار کنند.
- تایۀ پهن، تودۀ بزرگ سرگین چارپایان که بر بام حمام یا جای دیگر گرد کنند. رجوع به تایه زدن شود
نخی که تابیده شده باشد. (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 292). رشتۀ باریک. (ناظم الاطباء) ، روشنی روغن، هر نوع که باشد. (لسان العجم ایضاً) ، جلوۀ ظاهری هرچیز فربهی، جای خشک کردن علف و جای خشک کردن خرما. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تایه
متکبر لاف زدن، سرگشته حیران متحیر. هلاک شوند
تصویری از تایه
تصویر تایه
فرهنگ لغت هوشیار
تایه
((یِ))
متکبر، لاف زن، سرگشته، حیران، هلاک شونده
تصویری از تایه
تصویر تایه
فرهنگ فارسی معین
تایه
مادر رضاعی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تایر
تصویر تایر
لاستیک رویی چرخ اتومبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاییه
تصویر تاییه
ببانگ خواندن، خواندن کسی را به بانگ خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایم
تصویر تایم
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایله
تصویر تایله
تاقوت داغداغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایق
تصویر تایق
شایق و آرزومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایس
تصویر تایس
خوار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاید
تصویر تاید
نیرومند شدن، قوی گشتن توانا گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادیه
تصویر تادیه
پرداخت، واگذاشت گزاردن پرداختن، پرداخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایج
تصویر تایج
تاجدار، امام تاجدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایب
تصویر تایب
توبه کننده، باز گردنده از گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاویه
تصویر تاویه
آه کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آه گفتن، آه کشیدن، نالیدن و شکایت کردن ظرفی باشد که در آن خاگینه پزند و ماهی بریان کنند، خشت پخته آجر بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانیه
تصویر تانیه
سستی کردن، درنگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایچه
تصویر تایچه
لنگه، عدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابه
تصویر تابه
بازگشت از گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاره
تصویر تاره
تیره و تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازه
تصویر تازه
نو باشد، مقابل کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابیه
تصویر تابیه
در باب تفعیل آگاهاندن، یاد دادن، شاخچه بندی (تهمت زدن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاپه
تصویر تاپه
سرگین گاو تپه تاپال تپاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاچه
تصویر تاچه
لنگه خرد یک لنگه از خورجین یک عدل یک جوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسه
تصویر تاسه
اندوه و ملامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسیه
تصویر تاسیه
مولیدن اندوه نمودن نمایان کردن انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاصیه
تصویر تاصیه
دشوار گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافه
تصویر تافه
اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاله
تصویر تاله
پارسائی، خداپرستی بیخود، سرگشته
فرهنگ لغت هوشیار
مادینه تالی پیرونده درنگ کردن، کوتاهی کردن، خود گرفتن مونث تالی، جمع توالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقیه
تصویر تقیه
پنهان کردن مذهب خویش، احتیاط کردن، پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانه
تصویر تانه
تاری که جولاهگان برای بافتن مهیا کنند مقابل پود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازه
تصویر تازه
جدید
فرهنگ واژه فارسی سره