جدول جو
جدول جو

معنی تایم - جستجوی لغت در جدول جو

تایم
زمان، فرصت، وقت، این کلمه انگلیسی است و در بازیهای ورزشی و جز آن در زبان فارسی متداول شده است: هاف تایم
لغت نامه دهخدا
تایم
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
تصویری از تایم
تصویر تایم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمیم
تصویر تمیم
(دخترانه و پسرانه)
مهره چشم زخم، دارای خلقت تمام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیام
تصویر تیام
(دخترانه و پسرانه)
در گویش لرستان به معنی چشمانم، بسیار عزیز و دوست داشتنی
فرهنگ نامهای ایرانی
تامیز، تامیسه، شطی است در بریتانیای کبیر که از ’کوستولد هیلز’ سرچشمه گیرد و بدریای شمال وارد شود، این شط که بزرگترین و اصلی ترین رودهای انگلستان است، قابل کشتیرانی است و در میان چمن زارهای زیبای ’اکسفورد’، ’آبینگدون’، ’هنله’، ’مارلو’، ’ویندسور’، ’ایتون’، ’هامپتون’، ’کینگستون’ مارپیچ زده در ’ته دینگتون’ به دریا میرسد، این شط ’ریچموند’ و ’لندن’ را مشروب سازد و در گذشته قابل عبور و مرور کشتی های بزرگ بود و در مصب آن خلیج طویل و عریضی وجود داشت که بطور خارق العاده پرجنب و جوش بود، لندن نیز در آن هنگام یکی از بنادر پرآمدورفت جهان محسوب میشد، شعبه های اصلی رود تایمز عبارتند از: ’ایزیس’، ’کنت’ و ’وی’ که بوسیلۀ کانالهای شمال غربی و جنوب غربی بهم می پیوندند و طول رود تایمز در حدود 336 هزار گز است
رودی است به کانادا (انتاریو) که وارد دریاچۀ ’سن کلر’ میشود و در میان دریاچه های ’هورون’ و ’اریه’ واقع است و لندن (کانادا) را مشروب سازد و در گذشته، در زمان تسلط فرانسویها بر کانادا ’ترانش’ و ’ترانشه’ نامیده میشد
شط ساحلی ’کنّکتیکوت’ در ایالات متحدۀ امریکا که وارد اقیانوس اطلس شود و ’کینه بانگ’ و ’شتوکت’ و ’یانتیو’ را مشروب سازد و 250هزار گز طول دارد
لغت نامه دهخدا
(رَیِ)
رتائم. جمع واژۀ رتیمه. رجوع به رتیمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تایه
تصویر تایه
متکبر لاف زدن، سرگشته حیران متحیر. هلاک شوند
فرهنگ لغت هوشیار
توبه کردن، باز ایستادن از گناه خستوییدن (اقرار اعتراف)، باز ایستادن از گناه پتتیدن (توبه کردن) باز ایستادن از گناه توبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاتیم
تصویر تاتیم
یکی کردن پس و پیش کاد گایی (کاد حرص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارم
تصویر تارم
خانه چوبی، سرا پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاییم
تصویر تاییم
بیوه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایر
تصویر تایر
لاستیک رویی چرخ اتومبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایق
تصویر تایق
شایق و آرزومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایس
تصویر تایس
خوار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجم
تصویر تاجم
افروخته شدن آتش، سخت خشم گرفتن، سخت گرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاید
تصویر تاید
نیرومند شدن، قوی گشتن توانا گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایج
تصویر تایج
تاجدار، امام تاجدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایب
تصویر تایب
توبه کننده، باز گردنده از گناه
فرهنگ لغت هوشیار
چفته بستن (چفته اتهام)، بزهکار دانستن گنهکار شمردن بزه مند کردن کسی را بگناه نسبت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمایم
تصویر تمایم
جمع تمیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاحم
تصویر تاحم
جولاهه کارتنک
فرهنگ لغت هوشیار
خشمگینی، تار فامی شب، برهم خوردن خیزابه ها توفندگی، در دل نگاهداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
دردناک شدن دردیافت ویدا درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، اندوهناکی اندوهگنی، جمع تالمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیم
تصویر تمیم
متردد بودن میان دو چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزیم
تصویر تزیم
آگندگی آکندگی، پراکندگی، پیوستن از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخیم
تصویر تخیم
خیمه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریم
تصویر تریم
چرکن، آکناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایم
تصویر دایم
جاوید پایدار، همیشه همواره
فرهنگ لغت هوشیار
چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیم
تصویر تهیم
کسی که باو تهمت زده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاویم
تصویر تاویم
تشنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایمر
تصویر تایمر
((مِ))
سوییچ ساعتی، نوعی ابزار که به وسیله آن می توان دستگاهی را در فاصله زمانی معینی روشن یا خاموش کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارم
تصویر تارم
آلاچق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دایم
تصویر دایم
پایا، همیشگی، پاینده، همیشه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تالم
تصویر تالم
دردناک، اندوه
فرهنگ واژه فارسی سره