جدول جو
جدول جو

معنی تایلر - جستجوی لغت در جدول جو

تایلر(لُ)
فردریک ونسلو. مهندس و اقتصاددان آمریکائی است که در سال 1856 میلادی در ’ژرمانتون’ متولدو بسال 1915 در ’فیلادلفی’ درگذشت. وی در سال 1900 بسبب کشف فولادهای ’تندبر’ و بسال 1906 با بکار بردن ’وانادیوم’ در تراش بسیار سریع فلزات مشهور گشت. وی مبتکر روش خاصی در تشکیلات کارهای تولیدی بود که به ’تالریسم’ مشهور گشته است. رجوع به ’تالریسم’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تریلر
تصویر تریلر
تریلر (Thriller) به عنوان یک ژانر ادبی و هنری معمولاً به اثرهایی اشاره دارد که بر اساس تنش، ترس، و هیجان ساخته شده اند و مخاطب را به وضعیت ها و رویدادهای پیچیده و تنش آمیز توجه می کنند. این ژانر به طور گسترده ای در فیلم، ادبیات، تلویزیون، و موسیقی وجود دارد و خصوصیات خاصی را در خود جای داده است:
1. تنش و هیجان : داستان های thriller بیشتر بر تولید تنش و هیجان در مخاطب تمرکز دارند. این هیجان معمولاً از طریق رویدادهای ناگهانی، خطرات غیرمنتظره، و تهدیدهای جدید ایجاد می شود که شخصیت های داستان را به چالش می کشند.
2. پیچیدگی داستان : داستان های thriller معمولاً دارای پیچیدگی و تاریکی زیادی هستند. اغلب شخصیت ها با معضلات اخلاقی، تصمیم های دشوار، و شرایط غم انگیز روبرو می شوند.
3. شخصیت پردازی عمیق : شخصیت های داستان thriller معمولاً دارای زندگی نامه های پیچیده و ابهاماتی هستند. اغلب آن ها با داشتن نقاط ضعف و قوت، واکنش های غیرمنتظره نشان می دهند که مخاطب را به تامل در مورد رفتار آن ها ترغیب می کند.
4. معمایی و ناگفته ها : thriller ها معمولاً شامل المان هایی از ناگفته ها و رازهای پنهان هستند که مخاطب را به فکر و تحلیل دربارهٔ داستان و اتفاقات آن تشویق می کنند.
5. موسیقی و نورپردازی : در فیلم ها، موسیقی و نورپردازی در تقویت احساسات ترس و هیجان مخاطب نقش بسزایی دارند و به وضوح جو مخوف و تنش آمیز داستان را ایجاد می کنند.
مثال هایی از فیلم های thriller شامل `ششمین حس`، `سایه های خشم`، `رمز و راز آبی` و `شب های سینما` هستند که هرکدام به طرز متفاوتی از عناصر مذکور استفاده می کنند تا تجربه ی هیجانی و ترسناک برای مخاطب ایجاد کنند.
هر فیلم پر ماجرا و هیجان انگیزی که در تماشاگر حس تعلیق ایجاد کند، برای مثال فیلم های جنایی، جاسوسی و ماجراجویانه
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از تایله
تصویر تایله
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تاه، دغدغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تایر
تصویر تایر
لاستیک رویی چرخ اتومبیل، موتور سیکلت، دوچرخه و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
دهی از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
مأخوذ از تازی محفه، محفه. (ناظم الاطباء). چیزی است مانند هودج که زنان در آن سوار شوند. صاحب غیاث اللغات و به تبع او صاحب آنندراج اصل کلمه را با فاء مشدد دانسته و نوشته اند ’محافه بضم میم بدون تشدید درست نباشد صحیح بتشدید فاء است چرا که این صیغۀ اسم ظرف مضاعف است از باب مفاعله مگر آنکه فارسیان اگر به تخفیف خوانند جائز باشد’. (از غیاث) (آنندراج) :
بگفتا محافه بدوش آورند
خم روی را در خروش آورند.
هاتفی (از آنندراج ذیل محفه).
رجوع به محفه شود
لغت نامه دهخدا
(لُ)
بروک. ریاضی دان مشهور انگلیسی است که در سال 1685 میلادی در ’ادمونتون’ متولد شد و بسال 1731 در ’لندن’ درگذشت. وی مدتی از دوران اولیۀ زندگی خود را بترتیب، صرف مطالعه در موسیقی، نقاشی، علم حقوق، فلسفه، فیزیک و هندسه کرد و در سال 1701 میلادی در کامبریج پذیرفته شد و به تحصیل ریاضیات عالیه پرداخت در سال 1709 بدریافت دیپلم حقوق و در سال 1712 به عضویت انجمن سلطنتی لندن نایل آمد، و سپس در سال 1712 در رشتۀ حقوق دکتر شد و دوران آخر زندگی خود را صرف مطالعۀ فلسفه و مذهب کرد. اثر پراهمیت او بنام ’متدوس اینکرمنتوروم دیرکتا ات اینورسا’ است که در سالهای 1715-1717 میلادی منتشر شد و این مبحث آغاز محاسبۀ فاصله محدود قرار گرفت ودر فرمول مشهوری که بنام مصنف معروف شده است (فرمول یا سری تایلر) خلاصه میگردد. تایلر از سال 1714 ببعد منشی انجمن پادشاهی لندن بود. فرمول یا سری تایلر:
این فرمول اجازه میدهد که تابعی را برحسب توانهای نمو متغیر بسط دهیم. اگر (x) f یک تابع کامل از درجۀn باشد و h نمو متغیر، برحسب این فرمول تابع (x) f چنین میشود:
... + (x) سf 2. h21 + (x) سf h1 + (x) f = (h+x) f
. (x) (n) f n... 2. hn1+... + (x) (p) f p... 2. hp1 +
اگر (x) f یک کثیرالجمله کامل نباشد.
n... 2. 1 (n) h...+ (x) سf n1 + (x) f = (h+x) f) f
R1+ (x) (n) f
در اینجا R یک جملۀ مکمل است اگر مشتق (1+x) ام نسبت به مقادیر مختلف x در فاصله x و h+x تابع (x) f متصل باشد می توان به شکل زیر درآورد:
، (qh + x) 1+ fn (1+P) n... 2. P1- n (q - 1 hn
Pعدد مثبت غیر معین است، q عددی است که بین یک و صفر می باشد.
در اینجا اگر 0 = P شود، جملۀمتمم ’کوشی’ بدست می آید.
. (h q + x) 1 + fn n... 2. n1 (q - 1) 1 + hn = R
و اگر n = p شود، جملۀ متمم ’لاگرانژ’ بدست می آید.
. (h q + x) (1 + n) f (1 + n) n...2. 11 + hn = R
این فرمول تایلر برای چندین متغیر نیز تعمیم می یابد
لغت نامه دهخدا
(لُ)
بارون ایزیدور ژوستن سه ورن. نویسنده و هنرمند فرانسوی است که بسال 1789 میلادی در بروکسل از یک خانوادۀ انگلیسی متولد شد و در سال 1879 در پاریس درگذشت. نخست آجودان ژنرال ’اورسه’ در اسپانی بود، آنگاه خود را منتظر خدمت ساخت و پس از مسافرتی در اسپانی و الجزیره عضو کمیسیون سلطنتی تآتر فرانسه گشت و از طرفداران سبک رمانتیک شد و در سال 1838 بسمت بازرس هنرهای زیبا منصوب گردید و به تأسیس چندین جمعیت دوستداران هنرمندان و جمعیت ادبا دست زد و بعضویت وابستۀ آکادمی هنرهای زیبا و وکالت سنا (1869 میلادی) نایل گشت
لغت نامه دهخدا
(لُ)
جان. شاعر انگلیسی (1580-1653 میلادی). چون مرد فقیری بود بخدمت ناخدایی درآمد و بهمین سبب وی را ’شاعر آب’ لقب دادند. و در سال 1642 میلادی با پس اندازی که کرده بود به اکسفورد رفت و میکده ای برپا ساخت که محل آمد و رفت دانشجویان بود. تایلر مردی حاضرجواب و خوش مشرب بود
لغت نامه دهخدا
(لُ)
ژرمی. دانشمند علوم دینی انگلستان (1613-1667 میلادی) که در سال 1636 در دانشگاه اکسفورد بسمت صدر کنفرانس (مقرر) منصوب گشت. دو سال بعد کشیش ’اوپینگهام’ شد و سپس کشیش مخصوص شارل اول گردید، و پس از مرگ این شاهزاده تابازگشت حکومت استوارتها گوشه گیری کرد. در سال 1660 شارل دوم وی را بسمت اسقفی ’داون’ و ’کنور’ منصوب ساخت، آنگاه بمعاونت ریاست دانشگاه ’دوبلین’ رسید
لغت نامه دهخدا
تصویری از تایله
تصویر تایله
تاقوت داغداغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایر
تصویر تایر
لاستیک رویی چرخ اتومبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایمر
تصویر تایمر
((مِ))
سوییچ ساعتی، نوعی ابزار که به وسیله آن می توان دستگاهی را در فاصله زمانی معینی روشن یا خاموش کرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تایر
تصویر تایر
((یِ))
طایر، لاستیک رویی چرخ وسایل نقلیه
فرهنگ فارسی معین
((لِ))
تراکتور کوچکی که راننده به دنبال آن می رود و آن را هدایت می کند و از آن برای انجام کارهای سبک در مزارع استفاده می شود
فرهنگ فارسی معین
حلقه لاستیک، طایر، لاستیک چرخ
متضاد: رنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد