جدول جو
جدول جو

معنی تایغوت - جستجوی لغت در جدول جو

تایغوت
پسر شیرامون نویان پسر جورماغون است که به دستور غازان خان وی را در سه گنبد به یاسا رسانیدند، رجوع به تاریخ غازانی چ کارل یان ص 104 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاغوت
تصویر تاغوت
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تا، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاغوت
تصویر طاغوت
متعدی، سرکش، شیطان که انسان را از راه راست باز دارد
هر چیز باطل که آن را پرستش کنند، هر معبودی جز خدا، بت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، بد، جبت، وثن، ژون، آیبک، بغ، صنم، ایبک، فغ، شمسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابوت
تصویر تابوت
صندوق چوبی دراز که مرده را در آن می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بایکوت
تصویر بایکوت
تصمیم دسته جمعی چند شخص، شرکت یا کشور برای قطع روابط خود با یک شخص، شرکت یا کشور برای ابراز عدم رضایت از عملکرد وی، تحریم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لایموت
تصویر لایموت
آنکه هرگز نخواهد مرد، از صفات باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
بلغت بربر افریقیه و حوالی آن بر نوعی گیاه خاردار و کوتاه اطلاق شود، بر روی برگهای این گیاه لکه های سفید و سیاه وجود دارد و اطراف برگهای آن دندانه دار است، ریشه آن در زمین بسیار فرورود، شریف گوید: ریشۀآن سرد و خشک است و اگر آن را خشک یا تر بسایند و با آرد سفید مخلوط کنند ضماد مؤثری برای زخم خواهد بود، (از لکلرک ج 1 ص 302)، خریع، رجوع بمفردات ابن البیطار ج 1 ص 57 و ص 143 و لکلرک ج 2 ص 26 و تافغا شود
لغت نامه دهخدا
نام موضعی است، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مرکّب از: لا + یفوت، بی فوت. (آنندراج)، که فوت نشود
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مرکّب از: لا + یموت، که نمیرد. آنکه نمیرد. بی مرگ. بی موت.
- حی ّ لایموت، زنده ای که نمیرد.
- ، نامی از نامهای خدای تعالی، هو الحی الذی لا یموت:
ای بحق بخت تو حی لاینام
بادی اندرحفظ حی لایموت.
انوری.
در قاموس کتاب مقدس آمده است: لایموت صفتی از صفات ثبوتیۀ حضرت اقدس الهی است (رسالۀ اول تیموتاوس 6:16) وجود این صفت در مخلوقات بسته به اراده و مشیت خالق است لایموتی ارواح انسانی از امیال غیرمتناهی و اقتدارات او که در ترقیات غیرمتناهیه و لیاقات عقاب یا اجری که در این دنیا منتهی نمیشود معلوم گشته است این تعلیم و عقیده در میان تمام طوایف و امم متداول بوده و دانشمندترین فلاسفۀ قدیم این مطلب را کم و بیش تعلیم میدادند هر چند که تمام دلایل و براهین خارجی نسبت به این مطلب بدون ضمیمۀ شهادات کتاب مقدس ناقص است. و کتاب مقدس نیز آن را به واضحی تمام تعلیم نمیدهد لکن جواب مسیح که به صدوقیان در این خصوص داده ایشان را مجاب فرمود در (انجیل متی 22:33) وارداست چه که ایشان منکر قیامت اند و معتقدند که مرگ انتهای جمیع آرزوهای ایشان است (کتاب اعمال رسولان 23:8) علیهذا مسیح از تورات معین و مکشوف فرمود که اجدادسلف که دنیا را بدرود گفته اند هنوز باقی و زنده میباشند (خروج 3:6)، ایمان و عقیدۀ قدیم عبرانیان در بقای روح بعد از موت از کلمات بسیار که خدای تعالی فرموده است و در کتاب مقدس وارد گشته مثل. ’جمع شده باقوم خود’ و غیره واضح و مبرهن میگردد و اینگونه کلمات ابداً دخلی به دفن جسد ندارد که در آیات ذیل وارداست (پیدایش 25:8 و 9 و 35:29 و 49:29 و 33 سفر اعداد 20:24- 26 و 27:12 و 13 تثنیه 32:50 و 34:5 و 6) و مضامین آیات ذیل دلیل بر این است که نویسندگان کتاب مقدس را عقیده بر این بوده است که موت و فنای بدن انتهای عمر روح نمیباشد (مزامیر 17:15 و 73:24- 26دا 12:2)، و توضیح این موقوف به وجود مبارک کلمهاﷲ بود که قیامت اموات و قیام خود او از اموات وجود حیات بی فساد را واضح میگرداند (رسالۀ دوم تیموتاوس 1:10) بقا و لایزالی روح در مثل مرد غنی و العازار به واضحی تمام بیان گشته (لوقا 16:19- 31)، و اخبار از عذاب و عقاب ابدی شریران و برکت صالحین و عادلان در (انجیل متی 25:46 و یوحنا 5:28 و 29) بخوبی مکشوف گردیده است. و حواریان نیز از روح القدس ملهم گشته بقا و لایموتی روح و قیام بدن را در (اعمال رسولان 7:55- 60و 10- 42 و اول قرنتیان 15: و دوم قرنتیان 5:1- 8و فلیمون 1:21- 23 و اول تسالونیکیان 4:13- 18) بیان فرمودند. و برکت لایموتی و لایزالی نجات یافتگان یکی از عطایای خداست بتوسط مسیح که بواسطۀ متحد گشتن با او بتوسط ایمان تصاحب توانند کرد. (یوحنا 10:27 و28 و 11:25 رسالۀ رومیان 6:23 اول یوحنا 5:11- 13)، (قاموس کتاب مقدس)، قوت لایموت. بخور و نمیر. اقل مقدار قوت که آدمی از گرسنگی نمیرد
لغت نامه دهخدا
(یِ)
زائغون. جمع واژۀ زایغ (در حالت رفع). (تاج العروس) ، مردمان آواره از راه و سرگشته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تایقور میرزا از امراء و بزرگان دربار شاه اسماعیل صفوی بود که در تاریخ 923 ه، ق، مأمور آوردن امیر سلطان (والی خراسان) بدرگاه گشت، رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 576 شود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
بلغت بربر ’کاردون سلوس پی ناتوس’ را گویند. (از دزی ج 1 ص 139)
لغت نامه دهخدا
قومی از اقوام مغول که بسال 578 هجری قمری با اونک خان و چنگیزخان جنگیدند، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 16، 18 و 19 شود
لغت نامه دهخدا
ابن قداعی بن بوری بن میتوکان، ازپادشاهان ماوراءالنهر و ترکستان که پس از کونجک خان بپادشاهی رسید و چون درگذشت ایسبوقاخان بن دواخان بسلطنت رسید، رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 89 شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه در 34 هزارگزی جنوب باختری مراغه، سکنۀ آن 940 تن، آب از رود خانه مردی و چاه، محصول آن غلات، حبوبات، کشمش، بادام، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
عیدی مر ترسایان را، (ناظم الاطباء)، همان باغوث است که بمعنای استسقا بود، (ناظم الاطباء)، همان باعوث است، (منتهی الارب)، اعجمی معرب است و آن عید نصاری است، (المعرب جوالیقی ص 57)، در حاشیۀ المعرب آمده که صحیح آن باعوث است، (همان کتاب حاشیۀ همان صفحه)، و رجوع به باعوث شود
لغت نامه دهخدا
صمغ درخت افربیون که آنرا لبانه مغربیه نیز گویند. توضیح در بعضی کتب تاکوت را بصورت تیکوت هم ذکر کرده اند و در برهان بصورت تاکوب آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
نمی میرد، بی مرگ بی موت، صفتی است از صفات خدای تعالی: ای بحق بخت تو حی لاینام بادی اندر حفظ حی لایموت. (انوری) بی مرگ، آنکه نمیرد، زنده همیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاغوت
تصویر تاغوت
تاقوت
فرهنگ لغت هوشیار
جادوگر، شیطان، هر که جز خدایتعالی را پرستد، سرکش از اهل کتاب، ساحر، دیو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایغوش
تصویر بایغوش
ترکی کوچ چغد جغد
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره گزنه ها که بارتفاع 10 تا 15 و حتی 25 متر هم میرسد و بطور وحشی در نواحی بحر الروم (مدیترانه) و شمال ایران (اطراف دریای خزر) و شمال خراسان فراوان است. برگهایش بیضوی و نوک تیز و دندانه دار و گلهایش مایل بسبز و میوه اش آبدار است و هسته ای شبیه گیلاس دارد. در تداوی از برگ و جوانه ها و ریشه این درخت استفاده میکنند (برگ و جوانه هایش در انواع اسهالها مخصوصا اسهال خونی و ریشه یی در مرض صرع مورد استفاده است)، از دانه این گیاه نوعی روغن استخراج میکنند و از ریشه و پوست آن نیز رنگ زرد ثابتی استخراج میشود. چوب این درخت هم مصرف صنعتی دارد لوطس میس امرود کوهی نشم ابیض ته تی توخ توغ دغدغان دغون داغون لوسوس لطوس میسن تایله تا داغداغان سلتس تادار ته دار توغدان تی گیله تا دانه تاغران دغداغان تاغوت تیاتوغ تخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابوت
تصویر تابوت
صندوقی دراز که مرده را در آن گذارند و به گورستان برند
فرهنگ لغت هوشیار
تاغوت واژه پارسی است ته تی توخ تا د انه تاغران ته دار تادار (گویش گیلکی) تی یاتوغ از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
صمغ درخت افربیون که آنرا لبانه مغربیه نیز گویند. توضیح در بعضی کتب تاکوت را بصورت تیکوت هم ذکر کرده اند و در برهان بصورت تاکوب آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافغیت
تصویر تافغیت
از بربری کنگر دشتی کنگر صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه خار داری است از تیره مرکبان که شبیه کنگراست. توضیح در بعضی کتب تافروت را مرادف با کنگر و انواع آن دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایفوت
تصویر لایفوت
فوت نمیشود، آنکه فوت نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایموت
تصویر لایموت
((یَ))
بی مرگ، بی موت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تابوت
تصویر تابوت
صندوق فلزی یا چوبی که مرده را در آن گذارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طاغوت
تصویر طاغوت
بت، هر معبود غیر از خدا، شیطان، سرکش متعدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بایکوت
تصویر بایکوت
طرد کردن، تحریم
فرهنگ فارسی معین
زوال ناپذیر، فناناپذیر، قیوم
متضاد: فناپذیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تحریم، منع
فرهنگ واژه مترادف متضاد