جدول جو
جدول جو

معنی تایحوری - جستجوی لغت در جدول جو

تایحوری
طایفه ای از ایلات کرد ایران در جوانرود که تقریباً 50 خانوار میشوند و در زمستان در ’بی بی ناز’ و ’شیخ اسماعیل’ سکنی دارند، رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 58 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باحوری
تصویر باحوری
روز بسیار گرم، شدت گرمای تموز
فرهنگ فارسی عمید
(خوَ / خُ)
اسباب چای خوری. آلات چایخوری. وسائل چایخوری. سرویس چای خوری، که مرکب است از 6 یا 12 یا 24 پاره ظرف مخصوص چای خوردن
لغت نامه دهخدا
(تَءْ)
تؤمری. تاءمری. رجوع به تأمری شود
لغت نامه دهخدا
منسوبست به باحور یا باحورا، شدت گرمای تموز، روز بسیار گرم،
- یوم باحوری، روز بحران، و مراد از آن بیست وچهار ساعت باشد، مولد است، روزی که بیمار را تغییری پدید آید، (ناظم الاطباء) :
تبشهای باحوری از دستبرد
ز روی هوا چرک ترّی سترد،
نظامی،
رجوع به باحوریّه شود
لغت نامه دهخدا
تایقور میرزا از امراء و بزرگان دربار شاه اسماعیل صفوی بود که در تاریخ 923 ه، ق، مأمور آوردن امیر سلطان (والی خراسان) بدرگاه گشت، رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 576 شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
منسوب به ایغور. - خط و زبان ایغوری، خطی است پیشوایان دین مغل را و این خط تا حدود قرن 15 میلادی در ترکستان متداول بوده است: برسبیل علامت به خط ایغوری التمغایی دادند. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 114). زبان و خط ایغوری را فضل و هنر تمام شناسند. (تاریخ جهانگشای). کورکوز به تعلیم خط ایغوری مشغول شد. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 226)
لغت نامه دهخدا
(تاجْ وَ)
تاج داری. سلطنت. پادشاهی کردن. بزرگی:
تاجوری یافت تخت و ملکت ایران
تا ز برش سیدالانام برآمد.
خاقانی.
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را
در مملکت حسن سر تاجوری بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ ری ی)
سپید نازک. (مؤید الفضلاء). سپید روشن، نیکوتر. بهتر، فروگیرنده تر. گردفروگیرنده تر
لغت نامه دهخدا
منسوب به باحور و با حورا شدت گرمای تموز روز بسیار گرم. یا یوم باحوری. روز بحران و مراد از آن بیست و چهار ساعت باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چایخوری
تصویر چایخوری
عمل چای خوردن چای نوشیدن، آنچه که بدان چای نوشند: قاشق چایخوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجوری
تصویر تاجوری
تاج داری، سلطنت پادشاهی بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایوری
تصویر زایوری
تولید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تیوری
تصویر تیوری
دیدمان، نگره
فرهنگ واژه فارسی سره