قلعه ای در مرزهای بلاد روم است که سیف الدوله در آنجا غزا کرد، ابوالعباس صفری گوید: فما عصمت تاکیس طالب عصمه و لاطمرت مطموه شخص هارب، (معجم البلدان چ بیروت ج 2 جزء 5 ص 7)
قلعه ای در مرزهای بلاد روم است که سیف الدوله در آنجا غزا کرد، ابوالعباس صفری گوید: فما عصمت تاکیس ُ طالب عصمه و لاطمرت مطموه شخص هارب، (معجم البلدان چ بیروت ج 2 جزء 5 ص 7)
بنا نهادن سازمان، اداره، حکومت، مکتب، نظریه و غیره، استوار کردن، بنیاد کردن، پی افکندن، پایه گذاری، در علوم ادبی در قافیه، الفی که میان آن و حرف روی یک حرف متحرک باشد، مثل الف موجود در کلمات «جاهل» و «حامل». رعایت این حرف در قافیه واجب نیست و کلمۀ جاهل یا حامل را با دل می توان قافیه کرد، مقابل تاکید، در علوم ادبی در معانی، آوردن کلمه ای که غیر از معنی کلمۀ اول افادۀ معنی تازه ای می کند
بنا نهادن سازمان، اداره، حکومت، مکتب، نظریه و غیره، استوار کردن، بنیاد کردن، پی افکندن، پایه گذاری، در علوم ادبی در قافیه، الفی که میان آن و حرف رَوی یک حرف متحرک باشد، مثل الف موجود در کلمات «جاهل» و «حامل». رعایت این حرف در قافیه واجب نیست و کلمۀ جاهل یا حامل را با دل می توان قافیه کرد، مقابلِ تاکید، در علوم ادبی در معانی، آوردن کلمه ای که غیر از معنی کلمۀ اول افادۀ معنی تازه ای می کند
تاکید پیمان و زین بستن و استوار کردن آنها استواراندن پا فشردن، واژ افزایی آوردن واژه ای که آرشی برابر آرش واژه پیشین داشته باشد، سفارش استوار کردن سخت کردن، کلام سابق را با دلیل و ابرام ثابت کردن، استواری، الزام اثبات، بر دو قسم است: الف - تقریر چیزی بطور ثابت در ذهن مخاطل. ب - لفظی است که بر تقریر دلالت کند، مقابل تاسیس، جمع تاکیدات
تاکید پیمان و زین بستن و استوار کردن آنها استواراندن پا فشردن، واژ افزایی آوردن واژه ای که آرشی برابر آرش واژه پیشین داشته باشد، سفارش استوار کردن سخت کردن، کلام سابق را با دلیل و ابرام ثابت کردن، استواری، الزام اثبات، بر دو قسم است: الف - تقریر چیزی بطور ثابت در ذهن مخاطل. ب - لفظی است که بر تقریر دلالت کند، مقابل تاسیس، جمع تاکیدات
بنیاد نهادن، بنا افکندن، بنیاد نهادن آن، تاسیس خانه آرش افزایی آن است که با افزودن واژه آرش نیز بیفزاید نه آن که واژه پسین باز گوینده آرش واژه پیشین باشد، بنیاد گذاری بنیاد نهادن بنیاد گذاردن پی افکندن بنا کردن، بنیاد گذاری، موسسه، جمع تاسیسات، آوردن کلمه ای که افاده معنیی تازه کند غیر از معنی اول مقابل تاکید. یا حرف تاسیس. (قافیه) الف است که میان آن و میان حرف (روی) یک حرف متحرک باشد مانند اینکه آهن و سترون یا حاصل و مقبل را قافیه کنند
بنیاد نهادن، بنا افکندن، بنیاد نهادن آن، تاسیس خانه آرش افزایی آن است که با افزودن واژه آرش نیز بیفزاید نه آن که واژه پسین باز گوینده آرش واژه پیشین باشد، بنیاد گذاری بنیاد نهادن بنیاد گذاردن پی افکندن بنا کردن، بنیاد گذاری، موسسه، جمع تاسیسات، آوردن کلمه ای که افاده معنیی تازه کند غیر از معنی اول مقابل تاکید. یا حرف تاسیس. (قافیه) الف است که میان آن و میان حرف (روی) یک حرف متحرک باشد مانند اینکه آهن و سترون یا حاصل و مقبل را قافیه کنند
اتومبیل کرایه ای که مسافران را در داخل شهر از نقطه ای به نقطه دیگر برد تاکسیمتر: دستگاهی که در تاکسی نصب می شود برای نشان دادن مقدار مسافت پیموده شده تا براساس آن نرخ کرایه مسافر تعیین شود تاکسی تلفنی: نوعی تاکسی که به وسیله تلفن آن را فرامی
اتومبیل کرایه ای که مسافران را در داخل شهر از نقطه ای به نقطه دیگر برد تاکسیمتر: دستگاهی که در تاکسی نصب می شود برای نشان دادن مقدار مسافت پیموده شده تا براساس آن نرخ کرایه مسافر تعیین شود تاکسی تلفنی: نوعی تاکسی که به وسیله تلفن آن را فرامی