جدول جو
جدول جو

معنی تأصص - جستجوی لغت در جدول جو

تأصص
(اِ رَ)
مجتمع گردیدن. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء). (از اقرب الموارد). ازدحام قوم. (از اقرب الموارد). اجتماع. فراهم شدن. گرد آمدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ شَ)
تأصیص باب و جز آن، محکم و سخت گردانیدن و چسبانیدن بعض را به بعض. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تأصیص چیزی،محکم کردن و استوار ساختن آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
تأثل. اصلی گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). بااصل گردیدن درخت و ثابت و راسخ شدن بیخ آن. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاصص
تصویر تاصص
مجتمع گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار