جدول جو
جدول جو

معنی تأزج - جستجوی لغت در جدول جو

تأزج
(اِ)
درنگی کردن، بازایستادن از کاری، پس ماندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ مِ)
بناکردن و دراز کردن آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بناه طولاً. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تأزی عنه، بازگشت از وی. (منتهی الارب). نکص . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، تأزی القدح، رسیدن تیر در شکارو جنبیدن در آن، ازاء (مصب آب در حوض) برای حوض ساختن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). رجوع به تأزیه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اقامت کردن در خانه. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : تازم القوم دارهم، دیرزمانی در آن اقامت گزیدند. (از اقرب الموارد) ، سختی و قحطی رسیدن مردم را، درد یافتن از سختی و قحطی زمانه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تنگ شدن سینه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تأزق شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
تنگ شدن سینه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یعنی غمگین گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تأزل صدر. (اقرب الموارد). رجوع به تأزل شود، تنگ آمدن در جنگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ ضَ)
کوتاه شدن و نزدیک شدن. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). نزدیک شدن بیکدیگر. (تاج المصادر بیهقی) ، تنگ شدن جا. (از قطر المحیط) ، تنگ سینه شدن مرد. بدخوی شدن مرد. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شدت غلیان دیگ. (از تاج العروس). سخت جوشیدن دیگ یا بجوش آمدن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تأزز مجلس، موج زدن مردم در آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ازار پوشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (دهار) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بعض گیاه بعض دیگررا تقویت کردن و بهم پیچیدن و سخت شدن:
تأزر فیه النبت حتی تخایلت
رباه و حتی ماتری الشاء نوّما.
(اقرب الموارد).
، دراز شدن و قوی گردیدن گیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بخش کردن مال. (منتهی الارب) (قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ طِ)
بوی خوش دمیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ جِ)
افروخته شدن آتش. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). زبانه زدن آتش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سخت گرم شدن روز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
مندمل شدن زخم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). التیام یافتن زخم. (از قطر المحیط) (از تاج العروس) ، نزدیک شدن قوم در جنگ با یکدیگر. (از تاج العروس) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا