جدول جو
جدول جو

معنی تأدد - جستجوی لغت در جدول جو

تأدد
(اِ)
سختی نمودن در چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ ءَدْ دِ)
سختی کننده بر کسی، بلای نازل شده بر کسی، سخت وتند و درشت. (ناظم الاطباء). و رجوع به تأدد شود
لغت نامه دهخدا
(اِ مِءْ)
تاءبﱡل ابدال آن است. (نشوء اللغه ص 34). وحشت و نفرت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خالی شدن خانه از مردم و الفت گرفتن وحوش بدان. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ظاهر شدن کلف بر روی. (از اقرب الموارد). ظاهر شدن جوشهای مانند دانۀ کنجد بر روی. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، دراز شدن بی زنی مرد. (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). کم شدن حاجت او بزنان. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، همیشگی شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نیرومند شدن. (دهار). قوی و توانا گشتن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کج و خمیده گردیدن، به رنج آوردن. گرانبار کردن. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
متحیر گشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از ’وک د’، استوار شدن. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از (قطر المحیط) (دهار) (زوزنی) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). اشتداد. استحکام. توثق. تؤکد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از ’أدی’، رسیدن به چیزی و رسانیدن. (آنندراج) (فرهنگ نظام). رسانیدن، چنانکه حقی یا خبری را به کسی: تأدیت الیه من حقه، رسانیدم او را حق وی. تأدی الیه الخبر، رسید به وی خبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
از ’أدو’، گرفتن برای دفع حادثۀ زمانه ادوات و اسباب آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ساز روزگار فراگرفتن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نان خورش کردن: و اکلهم نارجیل و به یتأدمون و یدهنون. (اخبارالصین و الهند ص 4)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
ادب کردن. (تاج المصادربیهقی). ادب آموختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ادب گرفتن. (زوزنی) (ناظم الاطباء). ادب یافتن. (آنندراج) (فرهنگ نظام) : و چون ایام رضاع به آخررسید در مشقت تعلم و تأدب افتد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
یگانه شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا