جدول جو
جدول جو

معنی تأثث - جستجوی لغت در جدول جو

تأثث
(اِضْ)
اثاث گرفتن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بسیار شدن کالا. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، یافتن مال را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ ءَثْ ثِ)
دولتمند و مالدار. (آنندراج). مالدار و توانگر و دولتمند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تأثث شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پی سپر و آسان و بمراد کردن کاری را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
توبه کردن از گناه و بازایستادن از آن. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از زوزنی) : لو لم اترک الکذب تأثماً لترکته تذمماً، بزهکار دیدن خود را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بن گرفتن و محکم و استوار شدن، بزرگ شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تأثل الرجل، بزرگ شد مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فراهم آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تجمع. (اقرب الموارد) : تأثل الشی ٔ، فراهم آمد این چیز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گرفتن خواربار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تأصل. (اقرب الموارد). اصلی گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). اصلی کردن. (زوزنی) ، گرد آوردن مال. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تأثب. (اقرب الموارد) ، کندن چاه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فروبردن چاه. (تاج المصادر بیهقی) ، فراهم آوردن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
احاطه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گرد چیزی درآمدن. (زوزنی) ، نهان خانه ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، لازم گرفتن، الفت کردن، الحاح کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) ، همواره برانگیختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِضْ)
بر اثر رفتن. (منتهی الارب). پس چیزی رفتن. (آنندراج) ، پذیرفتن اثر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قبول اثر کردن. (ناظم الاطباء). نشان ماندن در چیزی. (آنندراج). رجوع به تأثیر شود
لغت نامه دهخدا
(اِطْ طِ)
مؤنث شدن اسم. (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء). ماده گردیدن یا مؤنث شدن. (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) ، نرم گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تأنث بکسی. نرم گردیدن و سخت گیری نکردن به وی. (از اقرب الموارد). تأنث به کسی، نرمی کردن و آسان گیری نسبت به وی. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ طِ)
مشتعل شدن آتش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا