- تاوه
- آه گفتن، آه کشیدن، نالیدن و شکایت کردن ظرفی باشد که در آن خاگینه پزند و ماهی بریان کنند، خشت پخته آجر بزرگ
معنی تاوه - جستجوی لغت در جدول جو
- تاوه
- تابه، ظرفی فلزی و پهن برای تف دادن گوشت، ماهی، کوکو، خاگینه و مانند آن، تاوه، ظرفی که در آن چیزی را برشته کنند یا بو دهند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باج، آب بها، پاره بد گند (رشوه) خراج مال دیوان پاره، پول آب پاره ای که جهت آب باج. باشد، رشوت رشوه، خراج دادن مال دیوان پرداختن باج دادن حاصل ماک دادن رشوه دادن
مکر حیله
رشوه، باج، خراج
مکر، حیله، فریب، نیرنگ، حقّه، تزویر، اشکیل، دستان، دلام، چاره، قلّاشی، دویل، نارو، شکیل، شید، کلک، خاتوله، خدعه، ریو، گول، ترفند، دغلی، تنبل، ترب، غدر، روغان، احتیال، گربه شانی، کید
نو رسیده، نوباوه، تازه
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری ایرانی در زمان ضحاک و برپادارنده پرچم ایران (درفش کاویانی) و رهبر قیام علیه ضحاک ماردوش
جدید
زر خالص، ریزه زر
اندرون دهان
ستبر گشتن، دگر گشتن
ناشناسایی، زشتی
سخن گفتن، حرف زدن
خوانش
بلند پایه شدن
زوج، جفت
پارسائی، خداپرستی بیخود، سرگشته
اندک
اندوه و ملامت
لنگه خرد یک لنگه از خورجین یک عدل یک جوال
سرگین گاو تپه تاپال تپاله
بازگشت از گناه
نو باشد، مقابل کهنه
تیره و تاریک
متکبر لاف زدن، سرگشته حیران متحیر. هلاک شوند
نوعی از شراب
آه کشیدن
تاویل کردن آبله و بر آمدگی که در اثر سوختگی یا سائیده شدن در پوست بدن بوجود میاید