جدول جو
جدول جو

معنی تاماولی - جستجوی لغت در جدول جو

تاماولی
(وَ)
تیره ای از ایل طیبی از شعبه لیراوی ایلات کوه گیلویۀ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89). رجوع به طیبی و فارسنامۀ ناصری و جغرافیای سیاسی کیهان ص 82 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بامبولباز، (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)، رجوع به بامبول و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان. دو هزارگزی باختری سیاهکل. سکنۀ آن 36تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) ، بقولی قریه ای است از قرای واسط. (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع). بلده ایست در نواحی اهواز. بعضی ازاهل علم بدان منسوب اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 125)
لغت نامه دهخدا
(تَ وَ)
ده کوچکی از بخش مراوه تپه است که در شهرستان گنبد قابوس و 11 هزارگزی خاور مراوه تپه و در کنار رود خانه اترک قرار دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در هندوستان ولایت کابه از ایالت پاتنه، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شهر کوچکی است در توسکان از ایالت فلرانس ایتالیا در کنار رود آرنو سکنۀ آن 29100 تن است. (لاروس بزرگ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود، برخورداری گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، برآسودن شتر در سیر و باد زدن بدستهای خود. (از شرح قاموس) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تامول است، (از آنندراج)، مأخوذ از هندی تانبول، (ناظم الاطباء)، تنبول، تنبل، برگ پان، رجوع به تامول و تانبول شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان برگشلوست که در بخش حومه شهرستان ارومیه و ده هزار و پانصدگزی جنوب خاوری ارومیه و سه هزار و پانصدگزی شمال خاوری شوسۀ ارومیه به مهاباد واقع است. جلگه ای معتدل است و 130 تن سکنه دارد. آب آن ازشهر چای و محصول آنجا غله و توتون و انگور و چغندر و حبوبات است. شغل مردم زراعت است و راه ارابه رو و پنج باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
منسوب به تیماء که بلدی است از بلاد تبوک در نصف طریق شام. (از سمعانی). رجوع به تیماء شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ املاء است و در اصطلاح کتابی را گویند که استاد تقریر کند و شاگردان بنویسند. عالمان و استادان قدیم در محل درس جلوس میکردند و شاگردان در اطراف آنان با قلم و کاغذ می نشستند و آنچه را استادان تقریر میکردند می نوشتند و حاصل این نوشته ها را امالی می گفته اند و این شیوۀ فقیهان و محدثان و دیگر اهل ادب و علم بوده است. (از کشف الظنون ج 1). به این ترتیب کتابهای بسیاری تألیف شده است از آنهاست: امالی ابن درید. امالی ابن حاجب. امالی ابن حجر. امالی ابن الشجری. امالی ابن عساکر. برای اطلاع از همه این کتابها رجوع به کشف الظنون ج 1 و ایضاح المکنون و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 شود
لغت نامه دهخدا
گروه بت پرست هند جنوبی در مدرس و سیلان، قاموس الاعلام ترکی آرد: ’نام قومی است در هندوستان و در کشور کرنت سکونت دارند و دارای زبان و خط مخصوصی میباشند’
لغت نامه دهخدا
برگی باشد برابر کف دست و بزرگتر و کوچکتر از کف دست نیز شود، (فرهنگ جهانگیری)، آن را در هندوستان با فوفل و آهک خورند، (برهان) (ازفرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج)، و لبها را بدان سرخ سازند، (برهان)، و آن را تنبول و پان نیز گویند، (فرهنگ جهانگیری)، برگ پان ... و تنبول نیز گویند، (فرهنگ رشیدی)، تانبول، (منتهی الارب) (تاج العروس) (ناظم الاطباء)، هندیان آن را تنبول گویند، برگ آن ببرگ توت مشابهت دارد و آن را از سواحل جنوبی به اطراف هند نقل کنند و استعمال آن با فوفل کنند چنان که فوفل را خرد بشکنند و در دهن گیرند پس برگ تنبول را با آهک نرم کرده بپالایند و اطراف آن را درهم شکنند و در دهان بخایند، خاصیت آن آن است که بوی دهان خوش کند و گوشت دندان محکم کند و طعام را هضم کند و آن سرد است در اول، خشک است در دوم، ابوحنیفه گوید: تنبول را طعم و بوی عظیم خوش بود ونبات آن را زراعت کنند و بشبه لبلاب بنباتی که در جوار آن باشد متعلق شود و ببالد و آنچه از او در زمین عرب است منبت او در نواحی عمان است، (ترجمه صیدنه)، رجوع به تامبول، تانبول، تنبول، تنبل، تال و تاج العروس و منتهی الارب و لسان العجم شعوری ج 1 ص 285 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ خَشْ شی)
به مهتران مانستن. یقال: هو یتمولی، ای یتشبه بالساده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از امالی
تصویر امالی
املاها، نوشته ها
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته تملول تنبول از گیاهان درختچه ای از تیره بیدهااز دسته فلفلها که گیاه بومی هند و مالزی و فیلیپین است و در هندوچین و ماداگاسکار و افریقای شرقی نیزمی رویدبرگ خشک شده این گیاه طعمی معطر دارد و از آن ماده ای بنام بتل استخراج کنند. این ماده مستخرج دارای اثر فایض و اشتهاآور و ضد کرم است. در اثر جویدن برگ تملول ترشحات بزاق زیاد میگردد و اشتها را تحریک میکند و ضمنا رنگ بزاق نیز قرمز میشود شاه حسینی بتل غاجی پان
فرهنگ لغت هوشیار