جدول جو
جدول جو

معنی تالدر - جستجوی لغت در جدول جو

تالدر
چشمه ای در منطقه ی گرگان، از کوه های جنوبی منطقه ی گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تالار
تصویر تالار
اتاق بزرگ، سالن
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
رب النوع عقل. در اساطیر اسکاندیناوی، پسر ادن و همسر نانا، وی بسیار زیبا و عاقل بود و به دست برادر خود که رب النوع قضا و قدر بود براثر زخم تیری ناگهانی درگذشت. نیز رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1208 شود، تکیه. پشتی. مسند. بالش: تختی هم از زر سرخ بود... مصلی و بالشت پس پشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 550).
- بالشت پیل، آنچه در اوائل حال برای آموختن پیل نوگرفتار از پنبه به مقدار تکیۀ کلان راست کنند و پیل نوگرفتار را به آن باولی دهند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای است در مازندران، (فرهنگ نظام)، رود تالار از سوادکوه گذشته و ببحر خزر میریزد، (از التدوین)، رودی است در شاهی که دهستان کیاکلا را مشروب سازد، رجوع به تالارپشت و تالارپی و رجوع بسفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 6، 42، 43، 48، 49، 50 و 56 شود
لغت نامه دهخدا
تختی یا خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب و تخته سازند، (برهان) (از فرهنگ اوبهی)، عمارتی بود که چهار ستون بر چهار طرف صفه بر زمین فروبرند و بالای آن را بچوب و تخته بپوشند، (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی)، تخت یا خانه ای که بر بالای چند ستون سازند، (ناظم الاطباء)، اطاق چوبی که بر بالای چهار ستون چوبی ساخته میشود به این طور که چهار ستون بزرگ در زمین فروکنند و وسط آن ستونها تخته ها کوبیده فرش اطاق قرار دهند و بالای ستونها را با تخته پوشیده سقف اطاق سازند، چنین اطاق در شهرهای مرطوب ایران مثل تبرستان و گیلان برای خواب شب تابستان استعمال میشود که هم بادگیر است و هم جانوران درنده را به آن راه نیست اما در تبرستان آن را اکنون نفار گویند، (فرهنگ نظام)، در تبرستان آن را ’ناپار’ و ’نپار’ گویند، (از آنندراج) (انجمن آرا)، رجوع به انجمن آرا و آنندراج شود، محمّد معین در حاشیۀ برهان قاطع آرد: کردی ’تالار’، گیلکی ’تلر’:
چندین رنج و بلا و جور کشیدم
تاش به بالای خانه بردم و تالار،
سوزنی (از فرهنگ نظام)،
رجوع به غیاث اللغات و لسان العجم شعوری شود، عمارت عالی که ستون دارد و وسیع است، (آنندراج) و (ازانجمن آرا) (ناظم الاطباء)، اطاق بسیار بزرگی که برای پذیرایی مهمان و غیر آن استعمال میشود: تالار سلام قصر پهلوی خیلی بزرگ است، (فرهنگ نظام)، تالاب و آبگیر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تالْ لا)
مرکز بلوکی است به آلپ علیا در ناحیۀ گاپ بر کنار دورانس واقع است و 636 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(تالْ لا)
کامیل دوستن دوک دو. مارشال فرانسه و از مردان سیاسی بود. در سال 1652 میلادی متولد شد و بسال 1728 درگذشت
لغت نامه دهخدا
(لِ)
مال کهنه و قدیمی موروثی. (منتهی الارب). مقابل طارف. (المنجد). مال کهن. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 28). تالد نعت است از تلود بمعنی کهنه و قدیمی شدن مال و منه حدیث العباس فهی لهم تالده بالده، یعنی الخلافه و البالده اتباع التالده. (منتهی الارب). مال کهنه و قدیم. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، ستوری که نزد صاحبش زاده تا نتاج داده. (منتهی الارب). آنچه متولد شودنزد تو از مال تو یا نتیجه دهد. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب سازند، اطاق بزرگ طویلی که باطاقهای دیگر راه داشته باشد، تختی یا خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب و تخته سازند، اطاق بزرگ، سالن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالد
تصویر تالد
مال کهنه و قدیمی موروثی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالار
تصویر تالار
اتاق بزرگ، سالن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تالار
تصویر تالار
سالن، هال
فرهنگ واژه فارسی سره
ایوان، صفه، سالن
فرهنگ واژه مترادف متضاد