جدول جو
جدول جو

معنی تاقی - جستجوی لغت در جدول جو

تاقی
کلاه، از لغات ترکی، (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تاقی
ترکی کلاه
تصویری از تاقی
تصویر تاقی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساقی
تصویر ساقی
(دخترانه)
آنکه شراب در پیاله می ریزد و به دیگری می دهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یتاقی
تصویر یتاقی
پاسبان، نگهبان، کشیک چی
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
از وسائل آرایش مو که زنان شوهردار بکار برند. (فرهنگ پیانکی)
لغت نامه دهخدا
نام قومی است: تاقیل که بدان ناحیه کسهااند بسیار، مر آن قوم را که تارس و تاقیل خوانند و با این جابلق و جابلس بتعصب است (اند) و همیشه با ایشان شب و روز حرب ساخته باشند، (ترجمه طبری بلعمی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه)، پس جبرئیل علیه السلام مرا سوی تارس و تاقیل ویأجوج و مأجوج برد، (ترجمه طبری بلعمی ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یُ)
پاسبان و نگهدارنده و محافظت کننده. (برهان). پاسبان و نگهدارنده. (آنندراج). پاسبان و چوکیدار. (رشیدی). پاسبان و نگاهبان و محافظ ونگاهدارنده. یتاقدار. (از ناظم الاطباء) :
برون شد یزک دار دشمن شناس
یتاقی کمر بست بر جای پاس.
نظامی.
به خواب نازشه با ترک نوشاد
ز هندوی یتاقی کی کند یاد.
خسروانی (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تازی
تصویر تازی
کسی که در عربستان میماند، عربی
فرهنگ لغت هوشیار
یکدیگر را به صبر فرمودن پیروی رویکرد، شکیبایی پیروی کردن اقتدا کردن، شکیب ورزیدن شکیبایی کردن، پیروی اقتدا، شکیبایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاحی
تصویر تاحی
باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
آمادن آماده کردن، نرمیدن نرمی کردن نرم شدن منسوب به تات، یکی از لهجه های ایرانی. آماده شدن حاصل گشتن کار دست دادن فراهم آمدن، رفق و نرمی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابی
تصویر تابی
گردکشی سر کشی کردن سرباز زدن، سرکشی گردن کشی
فرهنگ لغت هوشیار
با یکدیگر برادری کردن برادر گیری برادر شدن، خواهانیدن خواهان شدن برادری کردن دو گروه با هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاذی
تصویر تاذی
آزار دیدن، اذیت کشیدن آزردگی آزردن آزرده شدن اذیت دیدن، آزردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادی
تصویر تادی
رسانیدن حق کسی باو رسیدن پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقی
تصویر توقی
حذر کردن، پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایق
تصویر تایق
شایق و آرزومند
فرهنگ لغت هوشیار
درنگ کردن، انتظار نمودن درنگ دیر کاری آهستگی سستی سستکاری گیاخن درنگ کردن ایست کردن آهسته کردن، سستی کردن تاخیر کردن، آهستگی درنگ، تاخیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباقی
تصویر تباقی
باقی ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالی
تصویر تالی
پیرو، تابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسقی
تصویر تسقی
سیر آبی فرو بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقی
تصویر تلقی
دیدار کردن، پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
همدیداری همرسی همرسش، دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن، دیدار. یا یوم تلاقی (یوم التلاقی)، روز قیامت. با هم ملاقات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساقی
تصویر تساقی
آب نوشاندن، می نوشاندن می گردانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقی
تصویر ترقی
بلند شدن، پیشرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقی
تصویر ساقی
آب دهنده، آنکه سیراب کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راقی
تصویر راقی
بالا رونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاقی
تصویر ذاقی
ده مست از گیاهان درخت غار از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقی
تصویر باقی
ثبات، با ثبات، دائم، برقرار، همیشه، استوار، جاویدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتقی
تصویر اتقی
پرهیزکارتر پارساتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاقیت
تصویر تاقیت
زمان بندی گاهبندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبقی
تصویر تبقی
زنده و باقی گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یتاقی
تصویر یتاقی
((یَ))
پاسبان، نگهبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باقی
تصویر باقی
بازمانده، مانده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترقی
تصویر ترقی
پیشرفت
فرهنگ واژه فارسی سره