جدول جو
جدول جو

معنی تاقدیس - جستجوی لغت در جدول جو

تاقدیس
طاقدیس تاغدیس تاکدیس واژه پارسی است نام تختی افسانه ای، چین خوردگی های بزرگ زمین که خسمان است و برجستگی آن به سوی بالاست (طاق تازی گشته تاک پهلوی است) چین خوردگیهای عظیم زمین که بشکل قوسی است که تحدبش بطرف بالااست چین خوردگیهای عظیمی طاقی شکل آنتی کلینال
فرهنگ لغت هوشیار
تاقدیس
طاقدیس، چین خوردگی های طاق مانند زمین، طاق مانند، به شکل طاق، ایوان
تصویری از تاقدیس
تصویر تاقدیس
فرهنگ فارسی عمید
تاقدیس
مانند تاق، به شکل تاق، در دانش زمین شناسی به چین خوردگی های تاق مانند زمین گفته می شود، تخت تاقدیس، نام تخت خسروپرویز که از عجایب زمان وی شمرده می شد
تصویری از تاقدیس
تصویر تاقدیس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاکدیس
تصویر تاکدیس
آنتی کلینال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طاقدیس
تصویر طاقدیس
چین خوردگی های طاق مانند زمین، طاق مانند، به شکل طاق، ایوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاقدیس
تصویر طاقدیس
تیزی پیش عمارت، ایوان پادشاهان، چین خوردگی زمین که بشکل طاق است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاقدیس
تصویر طاقدیس
به شکل طاق، چین خوردگی های زمین که به شکل طاق است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقدیس
تصویر تقدیس
پاک کردن، پاکیزه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدیس
تصویر تقدیس
پاک و منزه کردن، به پاکی و پاکیزگی منسوب کردن، به پاکی ستودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقدیس
تصویر تقدیس
((تَ))
پاک خواندن، پاک شمردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارادیس
تصویر تارادیس
(دخترانه)
مانند ستاره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پاردیس
تصویر پاردیس
(دخترانه)
پردیس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهدیس
تصویر شاهدیس
(پسرانه)
مانند شاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهدیس
تصویر ماهدیس
(دخترانه)
آنکه مانند ماه زیباست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناردیس
تصویر ناردیس
(دخترانه)
مانند انار، نار (عربی) + دیس (فارسی) مانند آتش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاکدیسک
تصویر تاکدیسک
آنتکلیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاجدیس
تصویر کاجدیس
آناناس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقادیر
تصویر تقادیر
جمع تقدیر، بمعنی قضا و فرمان الهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناودیس
تصویر ناودیس
چین خوردگی های زمین که وسط آن ها فرو رفته است، ناومانند، به شکل ناو
فرهنگ فارسی عمید
عهد کننده پیمان کننده، گره زننده استوار کننده، اجرا کننده صیغه در معامله، کسی که عقد نکاح بندد جمع عاقدین. یا عاقد قرارداد. کسی که قرار دادی را با شخصی یا موسسه ای دولتی منعقد سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلقدیس
تصویر قلقدیس
یونانی تازی گشته زاگ سرخ زاگ سبز نحاس ابیض محرق زاج سبز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناودیس
تصویر ناودیس
بشکل ناو (کشتی) مانندناو، چین خوردگی بزرگ ومنحنی مقعرطبقات زمین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ناقد، سخن سنجان خرده گیران کهبدان جمع ناقد. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقادیر
تصویر تقادیر
((تَ))
جمع تقدیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناودیس
تصویر ناودیس
به شکل ناو، چین خوردگی ناو شکل طبقات زمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقادیر
تصویر تقادیر
تقدیرها، نصیبها، قضا و فرمان خداوند، اندیشیدنها، اندازه گرفتن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تندیس
تصویر تندیس
(دخترانه)
مجسمه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مادیس
تصویر مادیس
(پسرانه)
نام پادشاه سکائیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاسیس
تصویر تاسیس
راه اندازی، بنیان گذاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقدیم
تصویر تقدیم
پیشکش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
ارج گذاری، سرنوشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تندیس
تصویر تندیس
مجسمه، تمثال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اندیس
تصویر اندیس
فرانسوی نشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسدیس
تصویر تسدیس
شش گوشه کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقویس
تصویر تقویس
کوژاندن چنبراندن، کوژ پشتی از پیری
فرهنگ لغت هوشیار