- تافه
- اندک
معنی تافه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوشگاه
مرکز
جدید
تن آسان مرد، آسان و فراخ زندگی
نادان، تشنه سخت تشنه
مسافر، غریب
هدیه، ارمغان
تازگی از نعمت و آسایش، نعمت و فراخی طعام خوشمزه آسودگی و دولتمندی، استراحت و تنعم
نادانی گولی
نادانی کردن
لغزش
در افتادن، ناچیزی فرنود (دلیل)
پارسائی، خداپرستی بیخود، سرگشته
عیب کردن، بد گفتن
تکبر نمودن
چرکین
اندوه و ملامت
لنگه خرد یک لنگه از خورجین یک عدل یک جوال
سرگین گاو تپه تاپال تپاله
بازگشت از گناه
نو باشد، مقابل کهنه
تیره و تاریک
متکبر لاف زدن، سرگشته حیران متحیر. هلاک شوند
آه گفتن، آه کشیدن، نالیدن و شکایت کردن ظرفی باشد که در آن خاگینه پزند و ماهی بریان کنند، خشت پخته آجر بزرگ
تاری که جولاهگان برای بافتن مهیا کنند مقابل پود
متکبر، لاف زن، سرگشته، حیران، متحیر، شوریده عقل
تشنه
مونث صاف، جمع صافات
ناف مانند مانند ناف، در علم زیست شناسی کیسۀ کوچکی که زیر شکم آهوی مشک قرار دارد و مشک از آن خارج می شود، کنایه از ماده ای که در ناف آهوی مشک جمع می شود، مشک
گیاهی بیابانی شبیه موسیر که پخته و بریان کردۀ آن خورده می شود
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، انگژد، انگدان، انگوژه، انگژه
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگیان، انگژد، انگدان، انگوژه، انگژه