جدول جو
جدول جو

معنی تافراکین - جستجوی لغت در جدول جو

تافراکین
نام خاندانی است که اعضای آن در خدمت دو دولت موحدین و بنی حفص در مغرب بودند و از سال 540 تا 778 هجری قمری مسند امارت و وزارت و دیگر کارهای بزرگ داشتند و در امور کشوری و سیاسی نفوذ کاملی کرده بودند و به یکی از قبائل بربر انتساب داشتند، عبدالمؤمن اولین سلطان موحدین عمر بن تافراکین را به والیگری قابس تعیین کرد و بتدریج مرتبۀ وی بالا رفت تا آنجا که پادشاه او را در غیبت خود جانشین خویش می ساخت، پس از عمر پسر و سپس نوادۀ وی مشاغل مهم را عهده دار شدند و نسلاً بعد نسل چرخ دستگاه موحدین را بگردش درمی آوردند، یکی دیگر از افراد این خاندان عبدالحق بن تافراکین است که متصدی کارهای بزرگ سلطان مستنصرصاحب تونس، از خاندان بنی حفص گردید و مقام و منزلتی بزرگ بدست آورد ... و ابومحمد تافراکین مشهورترین این دسته از خاندان تافراکین است که به تونس رفته بودند و در زمان سلطان ابواسحاق اقتدار کاملی داشت و پس از وی پسرش ابوعبداﷲ نیز چندی مقام پدر را احراز کردولی بسال 770 هجری قمری ابواسحاق درگذشت و تونس بدست ابوالعباس افتاد و موجب زوال خاندان تافراکین گردید، (از قاموس الاعلام ترکی)، رجوع به بنی تافراکین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اول کسی است که اسرار صور (صورتهای فلکی) را تتبع کرده و او راست: 1- کتاب الصور السبعه و اسرارها. 2- الصور الثمانیه و الاربعین. که مشتمل بر هزار و دوازده کوکب است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ رکن. ستونها، مستمندان. فقیران.مساکین. درویشان. مردان و زنانی که قدرت بهیچ چیز نداشته باشند. (غیاث) : فضلۀ مکارم ایشان (توانگران) به ارامل و پیران و اقارب و جیران رسیده. (گلستان)، جمع واژۀ ارموله. رجوع به ارموله شود
لغت نامه دهخدا
جمع رکن، استون ها، دیوانیان دیوانمردان، جمع ارکان، جمع رکن ستونها. یا اراکین دولت. سران دولت
فرهنگ لغت هوشیار