جدول جو
جدول جو

معنی تاسمانی - جستجوی لغت در جدول جو

تاسمانی
یا سرزمین ’وان دیمن’، جزیره نسبهً بزرگی است در جنوب استرالیا و بوسیلۀ آب کم عمقی از استرالیا جدا میشود، یکی از دول مشترک المنافع انگلستان است و 216000 تن سکنه دارد و دارای معادن نفت، طلا و مس است، رجوع به تاسمان و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاس ماهی
تصویر تاس ماهی
سگ ماهی، نوعی ماهی دریایی که اغلب عظیم الجثه، دارای بدن کشیده و دم دوشاخه هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
شادی و خوشی، خوشحالی، برای مثال غم و شادمانی نماند ولیک / جزای عمل ماند و نام نیک (سعدی۱ - ۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسبانی
تصویر پاسبانی
نگهبانی، محافظت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، دیرینه، تاریخی
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به شاسمان، و رجوع به شاسمان شود
لغت نامه دهخدا
ابوبکر، وی بسال 761 هجری قمری از جانب سربداران حکومت شاسمان داشت، گفته اند که چهل تن از سربازان مغول را در دیواره های قلعه ای که به شاسمان بنا کرد لای جرز گذاشت، چندی پس از آن تیمور عمارتی در این موضع برای خود بساخت و زمستان سال 795 را در آن بسر برد، (سفرنامۀ مازندران و استراباد، چ قاهرۀ تعلیقات ص 162)
لغت نامه دهخدا
دریانورد هلندی که بسال 1603 میلادی در ’لوت ژگاس’ متولد شد و تاسمانی و زلند جدید را به سال 1642 میلادی کشف کرد و در سال 1659 درگذشت، جزیره تاسمانی ابتداء بنام عموی تاسمان ’وان دیمن’ نامیده شد ولی بعدها بنام کاشف آن موسوم گردید، رجوع به ’تاسمانی’ و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از راسمالی
تصویر راسمالی
سرمایه دار
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به داستان. قصه یی روایی اساطیری، مقابل تاریخی: جمشید پادشاهیست داستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابستانی
تصویر تابستانی
منسوب به تابستان صیفی لباس تابستانی خانه تابستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاس ماهی
تصویر تاس ماهی
ماهی خاویار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازیانی
تصویر تازیانی
منسوب به تازیان تازی، اسب تازی، عرب وار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمسمانی
تصویر سمسمانی
مرد سبک و چالاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
شادی خوشی خوشحالی سرور
فرهنگ لغت هوشیار
قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا عتیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسامانی
تصویر ناسامانی
آشفتگی عدم انتظام، نابکاری تباهکاری، نامربوطی نابجا بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامسانی
تصویر هامسانی
همانندی همسانی: (از هامسانی در حروف عربیت هامسانی در بیان نظم و اعجاز نیاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسبانی
تصویر پاسبانی
نگهبانی نگاهبانی حراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
منسوب به داستان، قصه یی، روایی، اساطیری، مقابل تاریخی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسامانی
تصویر بسامانی
((بِ))
اصلاح، درست کرداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
ابتهاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاسبانی
تصویر پاسبانی
حفاظت، حراست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
Anecdotal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سازمانی
تصویر سازمانی
Organizational
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
Jolliness, Joyousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
анекдотичный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سازمانی
تصویر سازمانی
организационный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
весёлость , радость , радость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
anekdotisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شادمانی
تصویر شادمانی
Fröhlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سازمانی
تصویر سازمانی
organisatorisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از داستانی
تصویر داستانی
анекдотичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سازمانی
تصویر سازمانی
організаційний
دیکشنری فارسی به اوکراینی