- تازیک
- تاجیک، غیر عرب و ترک نسل ایرانی و فارسی زبان
معنی تازیک - جستجوی لغت در جدول جو
- تازیک
- تاجیک، غیر عرب و غیر ترک، آنکه به زبان فارسی تکلم کند، مردم فارسی زبان، فرزند عرب که در عجم پرورش یافته و بزرگ شده باشد، بیشتر در مقابل ترک استعمال می شود، طایفه ای از نژاد آرین ساکن ترکستان افغان، پامیر و ترکستان روس که اغلب به زبان فارسی تکلم می کنند
- تازیک
- تازی، عرب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دروغ گفتن
غیر عرب و ترک، اهل تاجیکستان غیر ترک (عموما) آنکه ترک و مغولی نباشد، ایرانی (خصوصا)، سکنه کنونی (تاجیکستان) شوروی، (تاجیک) با (تازی) فرق دارد
تاجیک
نقیص روشن، تیرگی و ظلمت گردک آرایی (گردک حجله حجله زفاف) تیره تار مظلم ظلمانی مقابل روشن، سیاه، نا خردمند، گمراه، عاری از صفا پلید، بد کار سیاهکار، پیچیده مبهم مشکل
غیر عرب و غیر ترک، آنکه به زبان فارسی تکلم کند، مردم فارسی زبان، فرزند عرب که در عجم پرورش یافته و بزرگ شده باشد، بیشتر در مقابل ترک استعمال می شود، طایفه ای از نژاد آرین ساکن ترکستان افغان، پامیر و ترکستان روس که اغلب به زبان فارسی تکلم می کنند
تاجیک، غیر عرب و غیر ترک، آنکه به زبان فارسی تکلم کند، مردم فارسی زبان، فرزند عرب که در عجم پرورش یافته و بزرگ شده باشد، بیشتر در مقابل ترک استعمال می شود، طایفه ای از نژاد آرین ساکن ترکستان افغان، پامیر و ترکستان روس که اغلب به زبان فارسی تکلم می کنند
مقابل روشن، تیره و تار، کنایه از پیچیده، درهم، مبهم، مشکل، سیاه، کنایه از بد، کنایه از افسرده، اندوهگین، خشمگین، کنایه از گمراه و پلید
غیرترک و عرب، آن که به زبان فارسی تکلم کند، سکنه کنونی کشور تاجیکستان
تیره، تار، سیاه
Bleak, Bleary, Dark, Gloomy, Grim, Shadowed
мрачный , мутный , темный , затененный
trostlos, verschwommen, dunkel, düster, schattiert
похмурий , розмитий , темний , похмурий , похмурий , затемнений
ponury, zamazany, ciemny, zacieniony
苍白的 , 模糊的 , 黑暗的 , 阴沉的 , 阴森的 , 阴暗的
sombrio, borrado, escuro, sombreado
cupo, offuscato, scuro, ombreggiato
sombrío, borroso, oscuro, sombreado
morne, flou, sombre, ombragé
somber, vaag, donker, in de schaduw
มืดมน , มัว , มืด , หม่นหมอง , มืดมน , มืด
suram, kabur, gelap, berbayang
كأب , ضبيبٌ , مظلمٌ , كآبيٌّ , محتقبٌ , ظلّيٌ
निराशाजनक , धुंधला , अंधेरा , उदास , गंभीर , अंधेरे में
עגום , מטושטש , חשוך , קודר , מוצל
陰鬱な , ぼやけた , 暗い , 陰気な , 影のある
음침한 , 흐릿한 , 어두운 , 우울한 , 그림자가 있는
kasvetli, bulanık, karanlık, gölgeli
giza, hofu, kivuli
হতাশাজনক , অস্পষ্ট , অন্ধকার , বিষণ্ণ , অন্ধকার , ছায়াময়