- تازگی
- نوی، جدید بودن
معنی تازگی - جستجوی لغت در جدول جو
- تازگی
- نو بودن، کنایه از طراوت، کنایه از خرمی، خوشی، شادمانی، اخیراً
- تازگی ((زِ))
- تازه بودن، نو، خرمی، طراوت، جدیداً، اخیراً
- تازگی
- Freshness, Novelty
- تازگی
- свежесть , новизна
- تازگی
- Frische, Neuheit
- تازگی
- свіжість , новизна
- تازگی
- świeżość, nowość
- تازگی
- 新鲜感 , 新奇
- تازگی
- frescor, novidade
- تازگی
- freschezza, novità
- تازگی
- frescura, novedad
- تازگی
- fraîcheur, nouveauté
- تازگی
- frisheid, nieuwigheid
- تازگی
- ความสดชื่น , ความแปลกใหม่
- تازگی
- kesegaran, kebaruan
- تازگی
- نضارةٌ , جديدةٌ
- تازگی
- ताजगी , नवीनता
- تازگی
- רַעֲנָנוּת , חידוש
- تازگی
- 新鮮さ , 目新しさ
- تازگی
- 신선함 , 새로움
- تازگی
- tazelik, yenilik
- تازگی
- upya, ugeni
- تازگی
- তাজা , নতুনত্ব
- تازگی
- تازگی , نئی بات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به تابه یا نان تابگی. نان ساجی
دایگی، پرستاری کودک
کسی که در عربستان میماند، عربی
عرب، عربی، اسبی از نژاد عربی
نوعی سگ شکاری بسیار دونده و تیزرو با بدن لاغر و پاهای دراز
نوعی سگ شکاری بسیار دونده و تیزرو با بدن لاغر و پاهای دراز
سگ شکاری
عرب، عربی، زبان عربی
روی خوش نشان دادن تازه رویی کردن، گرم پرسیدن تعارف کردن خوش آمد گفتن
از سر نو، جدیداً، بطور تازه
گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، تحتّم، انبساط، بشر، تبذّل، طلاقت، مباسطت، تازه رویی، ابرو فراخی، مباسطه، هشاشت، بشاشت