جدول جو
جدول جو

معنی تاراس - جستجوی لغت در جدول جو

تاراس
زیردست و تابع خود ساختن
تصویری از تاراس
تصویر تاراس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تارا
تصویر تارا
(دخترانه)
ستاره، ستاره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تارات
تصویر تارات
تارت ها، هنگام ها، دفعه ها، مره ها، یک بارها، جمع واژۀ تارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارا
تصویر تارا
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، استاره، ستار، کوکب، نجمه، کوکبه، نیّر، اختر، نجم، جرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراس
تصویر تراس
ایوان وسیع جلو طبقات فوقانی عمارت، مهتابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاران
تصویر تاران
تاریک، مقابل روشن، تیره و تار، پیچیده، درهم، مبهم، مشکل، سیاه، بد، افسرده، اندوهگین، خشمگین، گمراه و پلید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راستاراست
تصویر راستاراست
برابر، مساوی، یکسان، یک اندازه، برای مثال بینیم کزآن میآنچه برخاست / دونیمه کنیم راستاراست (نظامی۳ - ۴۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاراج
تصویر تاراج
غارت، ربودن اموال کسی به آشکار و با توسل به زور، چپاول کردن، دزدیدن
تاراج کردن: غارت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراس
تصویر تراس
بام، مهتابی، ایوان وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاراساندن
تصویر تاراساندن
تابع خود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریس
تصویر تاریس
کشاورزی، کارگر گیری به کار گماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاران
تصویر تاران
تیره و تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارا
تصویر تارا
ستاره کوکب
فرهنگ لغت هوشیار
جمع تاره، بارها کرت ها (کرت دفعه) جمع تاره دفعات کرات مرتبه ها. توضیح مساوی توضیح بعضی از فرهنگها (تارات) را بمعنی تاراج نوشته اند و بیت ذیل را خاقانی شاهد آورده اند (بر تربت پاکش (تربت علی) از کرامات تاتار همی رود بتارات) ولی محققان (تارات) را بمعنی مذکور یعنی بکرات و مرات دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارس
تصویر تارس
مرد با سپر سپر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتراس
تصویر اتراس
جمع ترس، کلانسپرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاراج
تصویر تاراج
غارت، چپاول، تاختن، چپو کردن، به یغما بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاران
تصویر تاران
تار، تاریک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارا
تصویر تارا
ستاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارس
تصویر تارس
((رِ))
مرد با سپر، سپردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراس
تصویر تراس
((تُ))
جمع ترس. زمین سخت و محکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراس
تصویر تراس
((تِ))
بهارخواب، ایوان وسیع، مهتابی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارات
تصویر تارات
جمع تاره، دفعات، بارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاراج
تصویر تاراج
غارت، چپاول، یغما کردن، تاراجیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراس
تصویر تراس
ایوان
فرهنگ واژه فارسی سره