جدول جو
جدول جو

معنی تاذفی - جستجوی لغت در جدول جو

تاذفی
(ذِ)
منسوب به تاذف
لغت نامه دهخدا
تاذفی
(ذِ)
یوسف بن عبدالرحمن بن حسن تاذفی. مردی دانشمند بود. وی بسال 826 هجری قمری در تاذف متولد شد و در حلب پرورش یافت و در همان جای بسال 900 هجری قمری وفات یافت. او راست: ’مفاتیح الکنوز’. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1181)
ابوالماضی خلیفه بن مدرک بن خلیفه تمیمی تاذفی. سلفی از وی در رحبه شعر نوشت، و او از اهل ادب بود. (از معجم البلدان: تاذف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاذی
تصویر تاذی
اذیت شدن، آزار دیدن، آزرده شدن
فرهنگ فارسی عمید
(ذَ)
منسوب به تاذن و تادن. رجوع به تادنی شود
لغت نامه دهخدا
ابن اسطین النصرانی. از منشیان هشام بن عبدالملک بود، و وی او را تقلد دیوان حمص داد. (کتاب الوزراء والکتاب ص 38)
لغت نامه دهخدا
محمد بن یحیی بن یوسف الربعی التادفی الحلبی. نخست بر طریقۀ حنبلی بود و سپس حنفی گردید. وی از بعضی دانشمندان در حلب و از شهابی ابن نجار حنبلی در قاهره و غیره کسب علم کرد و در نظم و نثر بارع شد. به نیابت قضاء حنبلیان در حلب گماشته شدو همچنان به مناصب عالیه در دو دولت چرکسی مصر و عثمانی در حلب و حماه و دمشق نایل آمد، آنگاه به قاهره رفت و در سال 949 هجری قمری به حماه بازگشت و در آنجاقلائدالجواهر را در مناقب شیخ عبدالقادر گیلانی و دیگر رجال نوشت (در مصر به چاپ رسیده است). وی در حلب در اوائل شعبان 950 هجری قمری وفات یافت. رجوع به معجم المطبوعات ج 1 ستون 287 و تاریخ حلب ج 6 ص 25 شود
لغت نامه دهخدا
(ذِ)
قریه ای است که بین حلب و بین آن چهار فرسنگ است، از وادی بطنان از ناحیۀ بزاعه. امروءالقیس آنرا در شعر خویش آورده گوید:
و یا رب ّ یوم صالح قد شهدته
بتاذف ذات التل من فوق طرطرا.
و بدان منسوب است ابوالماضی خلیفه... (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاذی
تصویر تاذی
آزار دیدن، اذیت کشیدن آزردگی آزردن آزرده شدن اذیت دیدن، آزردگی
فرهنگ لغت هوشیار
آزار، آزردگی، اذیت، ایذاء، رنجش، رنجیدگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد