یوسف بن عبدالرحمن بن حسن تاذفی. مردی دانشمند بود. وی بسال 826 هجری قمری در تاذف متولد شد و در حلب پرورش یافت و در همان جای بسال 900 هجری قمری وفات یافت. او راست: ’مفاتیح الکنوز’. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1181) ابوالماضی خلیفه بن مدرک بن خلیفه تمیمی تاذفی. سلفی از وی در رحبه شعر نوشت، و او از اهل ادب بود. (از معجم البلدان: تاذف)
یوسف بن عبدالرحمن بن حسن تاذفی. مردی دانشمند بود. وی بسال 826 هجری قمری در تاذف متولد شد و در حلب پرورش یافت و در همان جای بسال 900 هجری قمری وفات یافت. او راست: ’مفاتیح الکنوز’. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1181) ابوالماضی خلیفه بن مدرک بن خلیفه تمیمی تاذفی. سلفی از وی در رحبه شعر نوشت، و او از اهل ادب بود. (از معجم البلدان: تاذف)
محمد بن یحیی بن یوسف الربعی التادفی الحلبی. نخست بر طریقۀ حنبلی بود و سپس حنفی گردید. وی از بعضی دانشمندان در حلب و از شهابی ابن نجار حنبلی در قاهره و غیره کسب علم کرد و در نظم و نثر بارع شد. به نیابت قضاء حنبلیان در حلب گماشته شدو همچنان به مناصب عالیه در دو دولت چرکسی مصر و عثمانی در حلب و حماه و دمشق نایل آمد، آنگاه به قاهره رفت و در سال 949 هجری قمری به حماه بازگشت و در آنجاقلائدالجواهر را در مناقب شیخ عبدالقادر گیلانی و دیگر رجال نوشت (در مصر به چاپ رسیده است). وی در حلب در اوائل شعبان 950 هجری قمری وفات یافت. رجوع به معجم المطبوعات ج 1 ستون 287 و تاریخ حلب ج 6 ص 25 شود
محمد بن یحیی بن یوسف الربعی التادفی الحلبی. نخست بر طریقۀ حنبلی بود و سپس حنفی گردید. وی از بعضی دانشمندان در حلب و از شهابی ابن نجار حنبلی در قاهره و غیره کسب علم کرد و در نظم و نثر بارع شد. به نیابت قضاء حنبلیان در حلب گماشته شدو همچنان به مناصب عالیه در دو دولت چرکسی مصر و عثمانی در حلب و حماه و دمشق نایل آمد، آنگاه به قاهره رفت و در سال 949 هجری قمری به حماه بازگشت و در آنجاقلائدالجواهر را در مناقب شیخ عبدالقادر گیلانی و دیگر رجال نوشت (در مصر به چاپ رسیده است). وی در حلب در اوائل شعبان 950 هجری قمری وفات یافت. رجوع به معجم المطبوعات ج 1 ستون 287 و تاریخ حلب ج 6 ص 25 شود
قریه ای است که بین حلب و بین آن چهار فرسنگ است، از وادی بطنان از ناحیۀ بزاعه. امروءالقیس آنرا در شعر خویش آورده گوید: و یا رب ّ یوم صالح قد شهدته بتاذف ذات التل من فوق طرطرا. و بدان منسوب است ابوالماضی خلیفه... (از معجم البلدان)
قریه ای است که بین حلب و بین آن چهار فرسنگ است، از وادی بُطنان از ناحیۀ بُزاعه. امروءالقیس آنرا در شعر خویش آورده گوید: و یا رُب ّ یوم صالح قد شهدته بتاذف ذات التل من فوق طرطرا. و بدان منسوب است ابوالماضی خلیفه... (از معجم البلدان)