جدول جو
جدول جو

معنی تادفی - جستجوی لغت در جدول جو

تادفی
محمد بن یحیی بن یوسف الربعی التادفی الحلبی. نخست بر طریقۀ حنبلی بود و سپس حنفی گردید. وی از بعضی دانشمندان در حلب و از شهابی ابن نجار حنبلی در قاهره و غیره کسب علم کرد و در نظم و نثر بارع شد. به نیابت قضاء حنبلیان در حلب گماشته شدو همچنان به مناصب عالیه در دو دولت چرکسی مصر و عثمانی در حلب و حماه و دمشق نایل آمد، آنگاه به قاهره رفت و در سال 949 هجری قمری به حماه بازگشت و در آنجاقلائدالجواهر را در مناقب شیخ عبدالقادر گیلانی و دیگر رجال نوشت (در مصر به چاپ رسیده است). وی در حلب در اوائل شعبان 950 هجری قمری وفات یافت. رجوع به معجم المطبوعات ج 1 ستون 287 و تاریخ حلب ج 6 ص 25 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ)
یوسف بن یحیی المغربی اللغوی، معروف به تادلی. متوفی بسال 540 هجری قمری او راست: نهایه المقامات فی درایه المقامات للحریری. (اسماء المؤلفین ج 2 ص 552)
لغت نامه دهخدا
(دَ لی ی)
ابوعبداﷲ محمد بن محمد بن احمد انصاری قرطبی تادلی، از تادله (رجوع بهمین کلمه شود). وی شاعر و ادیب بود و ابوالقاسم زمخشری را مدح گفت. (از معجم البلدان: تادله)
لغت نامه دهخدا
(دَ لی ی)
منسوب به تادله. رجوع بهمین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ابومحمد حسن بن جعفر بن غزوان سلمی تادنی (منسوب به تادن). وی از مالک بن انس و جماعتی دیگر روایت دارد و ابوبکر محمد بن عبدالله بن ابراهیم بنجیکتی و حاسد بن مالک بخاری و غیر آن دو از او روایت کنند. (از معجم البلدان). و رجوع به انساب سمعانی برگ 102 (تاذنی) شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
منسوب به تادن. رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(ذِ)
یوسف بن عبدالرحمن بن حسن تاذفی. مردی دانشمند بود. وی بسال 826 هجری قمری در تاذف متولد شد و در حلب پرورش یافت و در همان جای بسال 900 هجری قمری وفات یافت. او راست: ’مفاتیح الکنوز’. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 1181)
ابوالماضی خلیفه بن مدرک بن خلیفه تمیمی تاذفی. سلفی از وی در رحبه شعر نوشت، و او از اهل ادب بود. (از معجم البلدان: تاذف)
لغت نامه دهخدا
(ذِ)
منسوب به تاذف
لغت نامه دهخدا
(تَ دُ)
ناگهانی. اتفاقی
لغت نامه دهخدا
(اِمْ)
بنوبت گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گشاده رفتن شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، دریافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تدارک چیزی را. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تدافی
تصویر تدافی
دریافتن، پستاگرفتن (پستا نوبت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادی
تصویر تادی
رسانیدن حق کسی باو رسیدن پرداختن
فرهنگ لغت هوشیار
اتفاقی، حادثی، غیرمترقبه، تصادفتصادف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
عشوائيّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
Chance, Accidental, Coincidental, Accidentally, Coincidentally, Fortuitously, Haphazard, Incidentally, Random
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
accidentel, accidentellement, chance, par coïncidence, de manière fortuite, hasardeux, accessoirement, aléatoire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
accidentale, accidentalmente, opportunità, casualmente, fortuitamente, casuale, incidentalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
случайный , случайно , шанс
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
zufällig, versehentlich, Chance, nebenbei
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
випадковий , випадково , шанс
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
przypadkowy, przypadkowo, szansa, losowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
偶然的 , 偶然地 , 机会的 , 偶然的 , 偶然地 , 偶然地 , 随机的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
acidental, acidentalmente, chance, por acaso, fortuitamente, azarento, incidentalmente, aleatório
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
toevallig, per ongeluk, kans, willekeurig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
accidental, accidentalmente, oportunidad, por casualidad, fortuitamente, azaroso, incidentalmente, aleatorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
โดยบังเอิญ , โดยบังเอิญ , โอกาส , โดยบังเอิญ , โดยบังเอิญ , อย่างบังเอิญ , แบบสุ่ม , โดยบังเอิญ , สุ่ม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
حادثاتی , حادثاتی طور پر , موقع , اتفاقی , اتفاقاً , اتفاقاً , بے ترتیب , بے ترتیب
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
আকস্মিক , দুর্ঘটনাজনিতভাবে , সুযোগ , অভিজ্ঞতা , একভাবে , দৈবভাবে , এলোমেলো , দুর্ঘটনাক্রমে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
kwa bahati, kwa bahati mbaya, nafasi, bahati, kiholela, nasibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
kazara, şans, tesadüfi, tesadüfen, rastgele
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
우연한 , 우연히 , 기회 , 우연한 , 무작위의 , 무작위의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
מקרי , באופן אקראי , סיכוי , אקראי , במקרה , באופן מקרי , אקראי , במקרה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
आकस्मिक , दुर्घटनावश , मौका , संयोगात्मक , संयोगवश , संयोगवश , संयोगिक , संयोगवश , यादृच्छिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
kebetulan, secara tidak sengaja, kesempatan, secara kebetulan, acak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
偶然の , 偶然に , チャンス , 偶然の , 無秩序な , ランダムな
دیکشنری فارسی به ژاپنی