جدول جو
جدول جو

معنی تاجمار - جستجوی لغت در جدول جو

تاجمار
نامی بومی برای زنان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاج ماه
تصویر تاج ماه
(دخترانه)
آنکه چون تاجی بر سر ماه است، بسیار زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تایماز
تصویر تایماز
(پسرانه)
بی نظیر، بی همتا، خطاناپذیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاج مهر
تصویر تاج مهر
(دخترانه)
آنکه چون تاجی بر سر خورشید است یا دسته گلی به شکل تاج بسیار زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تامارا
تصویر تامارا
(دخترانه)
کاملا جستجو کن، کاملترین، نام حاکم گرجستان و دختر گیورکی سوم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناشمار
تصویر ناشمار
بی شمار، ناشمرده، شمرده نشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابدار
تصویر تابدار
تاب خورده، پیچیده، دارای پیچ و خم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاج دار
تصویر تاج دار
دارای تاج، کنایه از پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاجوار
تصویر تاجوار
تاج مانند، هر چیز شبیه تاج
فرهنگ فارسی عمید
(فُ)
بازداشتن لشکر به دارالحرب و بازنگردانیدن آن: اجمر السلطان جیشه. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
نامی از نامهای زنان
لغت نامه دهخدا
زیر و زبر، کج ومج و پریشان و پراکنده، (آنندراج) (غیاث اللغات)، رجوع به ’ ’تال مال’، ’تار و مار’ و ’تال و مال’ شود
لغت نامه دهخدا
به عبری تنگ آمده، ، پسر کرمی از سبط یهودا بود که بعضی از غنیمت اریحا را در حالی که برخلاف امر حضرت اقدس الهی بود مخفی داشت صحیفۀ یوشع 6:18 و 7:1 سفر اول تاریخ ایام 2:7، بدین لحاظ غضب خداوند بر ایشان افروخته شد، در مقابل شهر عای منهزم شدند صحیفۀ یوشع 7:18، بنابراین عخان با استصواب قرعه گرفتار آمده اسرائیل وی را با خانواده اش سنگسار نمودند و تمامی آنها را در خارج از شهر سوزانیدند، صحیفۀ یوشع 7:34 و 25، (قاموس کتاب مقدس)
خواهر ابشالوم که آمنون از راه حسدوی را ملوث کرده با وی هم بستر شد، (کتاب دوم سموئیل 13 کتاب اول تواریخ ایام 3:9) (قاموس کتاب مقدس)
دخت ابشالوم بود، (کتاب دوم سموئیل 14:27) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
اسم مکانی است که بطرف شرقی یهودا واقع است، (کتاب حزقیال 47:19 و 48:28) و در تعیین موضعآن اختلاف است، بعضی بر آنند که همان ’تدمر’ است که در دشت بود، رجوع به تدمر شود، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
نوعی توتون چپق. قسمی توتون
لغت نامه دهخدا
تصویری از شارمار
تصویر شارمار
مار بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار مار
تصویر تار مار
زیر و زبر پریشان و پراکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارتار
تصویر تارتار
ریزه ریزه و پاره پاره و ذره ذره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج بر
تصویر تاج بر
داری تاج با افسر، پادشاه سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج دار
تصویر تاج دار
بمنزله افسر بردار اعدام بر سردار: (خدیو تاجدارانی و آن کو همچو تیغ تو دو رویی کرد در ملکت سر او تاج دار افتد) (بدر چاچی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج سر
تصویر تاج سر
بزرگ، گرامی، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجداری
تصویر تاجداری
حالت و کیفیت تاجدار تاجوری، پادشاهی سلطنت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجگاه
تصویر تاجگاه
جای جلوس پادشاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهاجمات
تصویر تهاجمات
جمع تهاجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالمات
تصویر تالمات
جمع تالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراجمات
تصویر تراجمات
جمع تراجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجمان
تصویر ترجمان
شخصی را گویند که لغتی را بزبان دیگر تقریر نماید، مترجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باجدار
تصویر باجدار
جمع کننده باج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجوار
تصویر تاجوار
مانند تاج، گوهر یا چیزی دیگر که در خور تاج باشد، گرانبها قیمتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجمان
تصویر تاجمان
نوعی توتون چپق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجدار
تصویر تاجدار
پادشاه داری تاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمار
تصویر اجمار
گره زدن گیسو پشت سر، گرد آوردن اسپان را، دمه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحجمات
تصویر تحجمات
جمع تحجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجدار
تصویر تاجدار
دارنده تاج، نگاه دارنده افسر، پادشاه، سلطان، بزرگ، سرور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترجمان
تصویر ترجمان
ترزبان
فرهنگ واژه فارسی سره