جدول جو
جدول جو

معنی تاج - جستجوی لغت در جدول جو

تاج
کلاه جواهر نشان که سلاطین بر سر میگذارند
تصویری از تاج
تصویر تاج
فرهنگ لغت هوشیار
تاج
کلاه جواهرنشان که پادشاهان بر سر گذارند، افسر، دیهیم، بساک، گرزن، جقۀ جواهرنشان که جلو کلاه بزنند، در علم زیست شناسی برآمدگی کوچکی از پر یا گوشت بر سر بعضی پرندگان مانند هدهد و خروس
تصویری از تاج
تصویر تاج
فرهنگ فارسی عمید
تاج
کلاه جواهرنشان که پادشاهان بر سر گذارند، افسر، هر چیز مانند تاج، کلاه ترک ترک درویشان، کلاه قاب دوزی شده صوفیان، قسمت آشکار و مریی دندان که از لثه خارج و از مینا پوشیده است
تصویری از تاج
تصویر تاج
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاجر
تصویر تاجر
بازرگان، سوداگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاجم
تصویر تاجم
افروخته شدن آتش، سخت خشم گرفتن، سخت گرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
غیر ترک (عموما) آنکه ترک و مغولی نباشد، ایرانی (خصوصا)، سکنه کنونی (تاجیکستان) شوروی، (تاجیک) با (تازی) فرق دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجر
تصویر تاجر
بازرگان، سوداگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجر
تصویر تاجر
((جِ))
بازرگان. سوداگر، جمع تجار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاجر
تصویر تاجر
بازرگان، بازارگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاجر
تصویر تاجر
Merchant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
व्यापारी
دیکشنری فارسی به هندی
ব্যবসায়ী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رتاج
تصویر رتاج
در بند دروازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نتاج
تصویر نتاج
نسل و نژاد، آنچه از گله و رمه زاییده شود، بچه ای که از چهارپایان به وجود آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رتاج
تصویر رتاج
در بزرگ، در بزرگ بسته ای که در کوچکی میان آن باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نتاج
تصویر نتاج
بچه ای که از چهارپایان بوجود آید
فرهنگ لغت هوشیار