جدول جو
جدول جو

معنی تاتارخان - جستجوی لغت در جدول جو

تاتارخان
ناپسری تغلق شاه و وزیر سلطان محمد شاه تغلق وی بوسیلۀ دو اثر معتبر خویش: 1- فتاوی تاتارخانیه 2- تفسیر تاتارخانی شهرت یافته، و در زمان سلطان فیروز شاه باربک در گذشت، (قاموس الاعلام ترکی)
پسر مظفر شاه اول از حکمرانان گجرات در هندوستان است که پدر احمد شاه اول بوده است، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ / رِ)
سرزمینی که تاتارها در آن سکونت داشتند، ساتراپی (ایالت) 19 و 20 در زمان داریوش:... اسامی ساترایی ها در کتیبه های داریوش منقوش است، نقل می شود:...19/ و 20 ساکا (سکه) شامل جلگۀ تاتارستان تا سرحد چین و از طرف مغرب تا ماوراء بحر خزر (جغرافیای سیاسی کیهان ص 14 و 15). تاتارها بمرور بسیار شده اند و ولایتی وسیع پیدا کرده اند و نام آن تاتارستان و حد شمالی آن کلموک مشهور به قالمان و روسیه و حد مشرقی آن تاتارچین و حد جنوبی آن ایران و کابل و حد مغربی آن دریای خزر و این ولایت پنج قسمت شده است: بخارا، ترکمانیه، ترکستان، بلخ، خوارزم، قرقز. (انجمن آرا) (آنندراج)... هنگامی که پادشاهی عظیم خلفا در حال ویرانی و نابود شدن بود نیرو و اقتداری جدید و تازه نفس در شمال شرقی کشوربرخاست و پس از غلبه بر چند رقیب توانا قلمرو نفوذ و حکمرانی خود را به شتاب بسوی جنوب و مشرق و مغرب در بیشتر سرزمینی که امروز بنام تاتارستان و افغانستان خوانده می شود بسط داد (دولت سامانی) مرکز یا سرچشمۀ این نفوذ بخارا پایتخت ماوراءالنهر بود که شهرهای نامی آن مرو، دومین پایتخت خراسان و نیشابور و هرات و سمرقند بود. (احوال و اشعار رودکی ص 857). مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: این نام را در سوابق ایام بقطعۀ پهناور واقع در شمال آسیا اطلاق می کردند که قطعۀ منچوری یعنی قسمت شمالی دو حکومت چین، مغولستان، ترکستان شرقی اصل ترکستان و اقطار معلومۀ سیبری را در برداشت، و در واقع نام مسکن وجولانگاه اقوام تورفی و بعباره اخری آسیای شمالی بود اما امروز تعبیر فوق متروک گشته و اقطار مذکور را ترکستان، مغولستان، منچوری، سیبری و غیره نامند
لغت نامه دهخدا
(سَتْ تا)
سردار ملی (وفات در 1332هجری قمری) ، پسر حاجی سن قراچه داغی. یکی از دو مدافع مشهور تبریز در مقابل قشون عظیم محمدعلی شاه قاجار است. در مدت یازده ماه تمام از روز بیست و سوم جمادی الاولای 1326 الی 8 ربیع الثانی 1327 چون وی رئیس مجاهدان تبریز و ارامنه و قفقازیها بود و مقاومت شدید اهالی تبریز در مقابل سی وپنج الی چهل هزار قشون دولتی منحصراً در تحت راهنمایی و سرکردگی وی صورت میگرفت شهرت او از داخل بخارج ایران سرایت کرد و در غالب جراید اروپا و امریکا هر روز نام ’ستارخان’ در صفحۀ اول روزنامه ها چاپ میشد. اعمال حیرت آور ستارخان روی ایران را در اوایل قرن چهاردهم هجری در تمام خارجه سفید گردانید و میتوان اورا بارزترین نمونۀ شجاعت و دلاوری و مردی و مردانگی و وطن پرستی نژاد ایرانی محسوب داشت. مقاومت سخت این شخص که از طبقۀ سوم مردم بیرون آمده بود در مدت یازده ماه تمام در مقابل چهل هزار نفر قشون بیرحم خونخوار دولتی تولید حسن احترام و اعجاب و تحسینی برای اوو برای عموم ایرانیان در تمام دنیا نموده که نظیرش را در تاریخ ایران در دو سه قرن اخیر سراغ نداریم.
در اواخر چون کار اهل تبریز بواسطۀ محاصره و نرسیدن آذوقه سخت شده بود پس از مذاکرۀ قنسولهای روس و انگلیس و تصویب خود دولتین قرار شد که عده ای از قشون روس به تبریزآمده راه جلفا را باز کنند لهذا در روز یکشنبه هشتم ربیع الثانی 1327 هجری قمری / 29 آوریل 1909 میلادی عده ای از قشون روس تحت سرکردگی ژنرال از نارسگی به تبریز وارد شدند و راه جلفا را باز کردند و محاصرۀ تبریز پایان یافت و راه ورود آذوقه برای مردم شهر باز شد و قشون غارتگر دولتی از اطراف تبریز متفرق شدند و بدین طریق نقشی که مرحوم ستارخان و مرحوم باقرخان در دفاع تبریز و دفاع مشروطه بازی کردند به انتها رسید. ولی در عین حال چون بواسطۀ حضور قشون روس در تبریز موقعیت خطرناکی برای ایشان ایجاد شده بود، مرحوم ستارخان و باقرخان و جمعی دیگر از رؤسای آزادیخواهان در اواخر جمادی الاّخر سنۀ 1327 هجری قمری / اواخر ماه مۀ 1909 میلادی بقنسولگری عثمانی در تبریز پناهنده شدند. در روز 8 ربیع الاول 1327 هجری قمری / 20 مارس 1910 میلادی ستارخان و باقرخان در تحت فشار روسها تبریز را ترک گفتند و به تهران آمدند، و در سی ام رجب همان سال یعنی 1328 هجری قمری / 7 ماه اوت سنۀ 1910 میلادی در پارک اتابک در تهران که منزلگاه ستارخان و باقرخان و مجاهدین ایشان بود جنگ سختی مابین قشون دولتی که میخواستند مجاهدین را خلع سلاح نمایند و مابین مجاهدین که این تقاضا را نمی پذیرفتند روی داد، و وساطت وزیر مختار آلمان بارون کوات و سفیر کبیرعثمانی برای ترک مخاصمه مفید نیفتاد و سرانجام قشون دولتی غالب آمد و قریب سی تن از مجاهدان را کشتند وسیصد نفر اسیر شدند. و پس از ختم غائلۀ دولت در حق ستارخان و باقرخان شهریۀ مناسب شأن و مقام ایشان برقرار گردانید. چهار سال بعد از این واقعه ستارخان در اثر عواقب این جراحت از قراری که برادر آن مرحوم تقریر می کرده دار فانی را بدرود گفت. وفات آن مرحوم در روز بیست و هشتم ذی الحجۀ سنۀ 1332 هجری قمری / 16نوامبر 1914 میلادی یعنی در اوایل جنگ جهانگیر اول روی داد، در تهران و در جوار بقعۀ حضرت عبدالعظیم در شش کیلومتری جنوب تهران مدفون شد و سن او در وقت وفات در حدود پنجاه سال یا شاید قدری هم زیادتر بوده است. (از وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی، مجلۀ یادگار سال 5 شمارۀ 1 و 2)
لغت نامه دهخدا
این کلمه در بحر الجواهر مانند مترادفی برای راسن (سوسن کوهی) آمده است، و در جای دیگر نیافتیم
لغت نامه دهخدا
یکی از امرای هند که بدست شاهزاده نظام پسر بهلول شاه کشته شد: ... در زمان بهلول شاه تاتارخان و یوسف خان که صوبۀ لاهور و ملتان داشتند گردنکش بودند بعضی پرگنات از خالصه متصرف بودند، شاهزاده نظام خان در آن زمان به پانی پته بود، دو سه دیه بنوکران خود داد این خبر بسلطان رسید بخواجگی شیخ سعیدقرملی نوشت که این کار بمشورت شما می شود، اگر مردانگی دارید از ولایت تاتارخان و غیره بگیرید، شیخ سعید آن فرمان بحضور شاهزاده آورد، شاهزاده فرمود خیر است او عرض نمود که خیر، پس آن فرمان در حضور خواند، فرمود عجب فرمان پادشاهی آوردی، قرملی گفت پادشاهی مفت نمی آید، سلطان از همه پسران ترا صاحب شمشیر دانسته مطالبه نموده که اگر این کار از تو برآید پادشاه دهلی تویی، برخیز بخت آزمایی کن در آن وقت شاهزاده دو هزار و پانصد سوار همراه داشت اول پانصد سوار بر ولایت تاتارخان نامزد فرمود که دو سه پرگنه او را تاراج نمودند تاتارخان از این مقدمه آگاه شد با لشکر گران در حرکت آمد، از این طرف شاهزاده با سپاه در پرگنۀ انباله رسید ... بسیار کس از سپاه تاتارخان سر بر نیاوردند ... آن پانزده هزار سوار را مغلوب ساخت و تاتارخان کشته شد و حسین خان برادر زادۀ او دستگیر گشت باقی سپاه روبگریز نهادند، (تاریخ شاهی صص 31- 33)، رجوع به تاریخ شاهی چ احمد یادگار ص 65، 109، 234 شود
لغت نامه دهخدا
یکی از امرای بزرگ سلطان بهادرخان که بدست سپاه میرزا هندال از امراء لشکر همایون شاه کشته شد، (رجوع به تاریخ شاهی ص 135 شود)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
حاکم رهتاس که در سال 961 هجری قمری بدست همایون شاه برانداخته و متواری گشت. در طبقات اکبری ص 80 و اکبرنامه ص 341 تاتارخان کاشی ضبط شده است. رجوع به تاریخ شاهی ص 337 شود
لغت نامه دهخدا
ابن النجه خان، یکی از پادشاهان مغول: ... النجه خان را در زمان جهانبانی دو پسر به یک شکم متولد گشت یکی را تاتار نام کرد و دیگری را مغول و چون این پسران بسن رشد و تمیز رسیدند النجه مملکت را برایشان تقسیم فرمود، تاتار و مغول پس از فوت پدر هر یک در ولایت خود بدارایی رعیت و سپاه مشغول شدند و از طبقۀ تاتار هشت نفر بر سریر سروری نشستند بر این موجب تاتار خان بن النجه خان ... (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 6)
لغت نامه دهخدا