- تابدان
- طاقچه بزرگی نزدیک بسقف خانه که هر دو طرف گشوده باشدگاهی طرف بیرون آنرا پنجره گذاشته و طرف درون آنرا نقاشی کرده و جام و شیشه الوان کنند و گاهی خالی گذارند و گاه هر دو طرف را شیشه کنند، روزنی که برای ورود روشنی آفتاب در عمارت گذارند، قسمی از حمام که در آن نشینند و خود را شویند و چرک خود را باز گیرند، گلخن حمام، کوره مسگری و آهنگری
معنی تابدان - جستجوی لغت در جدول جو
- تابدان
- گلخن حمام، کوره آهنگری و مسگری، پنجره یا دریچه ای که برای استفاده از روشنایی آفتاب در دیوار تعبیه کنند
- تابدان
- پنجره یا روزنی که برای روشنایی یا تابش آفتاب در دیوار اتاق بسازند، گلخن حمام، کوره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(سم) تاقوت
ظرفی که در آن تارهای ساز نگاهدارند
تاب خورده، پیچیده، دارای پیچ و خم
جایی که درآن ناو (ممرسفالین آب) گذارند (رشیدی)، ممر آب (اطلاق محل به حال)، ممرخروج آب پشت بام که ازسفال یاآهن سفید سازند: نقل است که یک روز جماعتی آمدندکه یاشیخ باران نمی آید. شیخ سرفروبردگفت: هین ناودانها راست کنیدکه باران آمد، جوی نهر، مجرایی که گندم ازدول بگلوی آسیارود، چوب درازمیان خالی که آب ازآن بچرخ آسیامیریزد و آنرا بگردش درمیاورد
تاب خورده، پیچ خورده، روشن، درخشان
روشن و براق، جلادار
بدن ها، تن ها، جسم ها، جمع واژۀ بدن
تابنده، درخشان، روشن، روشنایی دهنده، بن مضارع تاباندن، برافروخته
روشن، درخشان
معمور دایر بر پا مقابل ویران خراب: شهر آبادان کشور آبادان، مزروع کاشته، پر مشحون ممتلی، سالم تن درست فربه: (شتر به فربه و آبادان گشت) (کلیله)، مرفه در رفاه، ماء مون ایمن مصون یا آبادان بودن، بصفت آبادان متصف بودن
اعراب
پرده ای است که بر تیر کشتی می بندند، خیمه کشتی
خورجین، جای بار
راهنما راهبر هادی دلیل
دو رودان (دجله فرات)
پارسی ک زهدان زاجدان بچه دان زهدان
مونث سابع جمع سابعات، شش یک عشر سادسه 60، 1 سادسه و هر سابعه به 60 ثامنه تقسیم میشود جمع سوابع
همیشه، دایم، هموار، باقی، پیوسته، ابدی، جاویدان، جاودانه
کسی که از علم حساب اطلاع دارد محاسب
جائی که بر آن خاک و خاشاک اندازند
آل، قبیله، اهلیت، عترت، خانمان، خانواده
زمینی که شاخه های درخت را در آن فرو برند تا سبز شود و از آنجا به جای دیگر نقل کنند تخمدان
زمینی که در آن تخم یا دانه درختان را بکارند که پس از سبز شدن بجای دیگر انتقال دهند، جای تخم
جمع تعبد
ظرفی که در آن تف ریزند، تفل دان
نگهدارنده و محافظ تاک، باغبان
نانی که بر دیواره تنور پخته شود