- تابدار
- تاب خورده، پیچیده، دارای پیچ و خم
معنی تابدار - جستجوی لغت در جدول جو
- تابدار
- تاب خورده، پیچ خورده، روشن، درخشان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که مامور ضبط و نگه داری کتاب ها در کتابخانۀ عمومی است
دارنده کتاب، مالک و صاحب کتاب
Librarian
bibliotecário
Bibliothekar
bibliotekarz
библиотекарь
бібліотекар
bibliotecario
bibliothécaire
bibliotecario
bibliothecaris
पुस्तकालयाध्यक्ष
pustakawan
أمين المكتبة
ספרן , ספרן
图书管理员
図書館員 , 図書館員
kütüphaneci
maktaba, mtoa huduma ya maktaba
บรรณารักษ์ , บรรณารักษ์
লাইব্রেরিয়ান , গ্রন্থাগারিক
کتب خانہ دار , کتابدار
پادشاه داری تاج
طاقچه بزرگی نزدیک بسقف خانه که هر دو طرف گشوده باشدگاهی طرف بیرون آنرا پنجره گذاشته و طرف درون آنرا نقاشی کرده و جام و شیشه الوان کنند و گاهی خالی گذارند و گاه هر دو طرف را شیشه کنند، روزنی که برای ورود روشنی آفتاب در عمارت گذارند، قسمی از حمام که در آن نشینند و خود را شویند و چرک خود را باز گیرند، گلخن حمام، کوره مسگری و آهنگری
دارنده تاج، نگاه دارنده افسر، پادشاه، سلطان، بزرگ، سرور
گلخن حمام، کوره آهنگری و مسگری، پنجره یا دریچه ای که برای استفاده از روشنایی آفتاب در دیوار تعبیه کنند
پنجره یا روزنی که برای روشنایی یا تابش آفتاب در دیوار اتاق بسازند، گلخن حمام، کوره
تاقوت
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
تاغوت، تا، ته، تی، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان