جدول جو
جدول جو

معنی تابتا - جستجوی لغت در جدول جو

تابتا
(بِ)
لنگه به لنگه. که یک شکل نباشد: چشمهایش تابتاست، کفشهایم تابتا شده است. رجوع به ’تا’ شود
لغت نامه دهخدا
تابتا
لنگه ته لنگه، چیزی که یک شکل نباشد
تصویری از تابتا
تصویر تابتا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تابا
تصویر تابا
(دخترانه و پسرانه)
تابنده، تابان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تابیتا
تصویر تابیتا
(دخترانه)
آهو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تاتا
تصویر تاتا
لکنت، گرفتگی زبان
فرهنگ فارسی عمید
طنطا، شهری است به مصر، در مرکز دلتای نیل و مرکز ناحیۀ غربیه، این شهر از لحاظ تجاری و مذهبی دارای اهمیت است، مسجد و قبر سیداحمد بدوی (قرن 12م،) در آنجا واقع است، مرکز چند رشته راه آهنهایی که به نقاط ساحلی ممتد میگردد، در این شهر قرار دارد، رجوع به لاروس قرن بیستم ذیل کلمه ’تانتاه’ و المنجد ذیل کلمه ’طنطا’ شود
لغت نامه دهخدا
امیر ’الی پی’ یکی از نجبای قدیم و از خاندانهای باستانی ولایت ’الی پی’ بود که در سرحدهای شمالی ایلام واقع است و شامل کوه ها و دره های شمال شرقی به درۀ فعلی است که تا شهر نهاوند کنونی میرسد، وی امیری باتدبیر بود و در حدود سال 708 قبل از میلاد بدرود حیات گفت، رجوع به کتاب کرد رشید یاسمی ص 46، 57، 58 و 59 شود
لغت نامه دهخدا
گرفتگی و لکنت زبان را گویند، (برهان) (انجمن آرا)، گرفتن زبان باشد در سخن گفتن و آنرا به تازی لکنت خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، آنکه زبانش باتاء گردد (مهذب الاسماء)، گرفتن زبان در سخن گفتن زیرا که این حالت در گفتن ’تا’ بیشتر باشد، گنگلاج شخصی را گویند که در زبانش گرفتگی باشد، (برهان)، رجوع به گنگلاج شود
نوعی سوسمار، حربا، بوقلمون خامالاون
لغت نامه دهخدا
به لغت زند و پازند طلا را گویند، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، هزوارش زر (طلا)، ذهبه است هم ریشه ذهب عربی، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تارتا
تصویر تارتا
یکبار گاهی کرتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاتا
تصویر تاتا
گرفتگی و لکنت زبان را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابت
تصویر تابت
برافروختگی اخگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاتا
تصویر تاتا
گرفتگی زبان، لکنت
فرهنگ فارسی معین