- تائج
- تاجدارازتاج
معنی تائج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع نتیجه
از ریشه پارسی شهروا رواگ، درست زر درست رو در روی زر یا پرپره نبهره (قلب) جاری روان متداول: وجه رایج پول رایج
توبه کننده
تاجدار، امام تاجدار
متکبر، لاف زن، سرگشته، حیران، متحیر، شوریده عقل
آرزومند، شایق، مشتاق
مداومت کننده، از تور جاری و روان شونده
جنبنده و جوشنده، جوشش و خشم، حیوان نری که برای ماده برانگیخته شده باشد
ایستاده
هایج در فارسی جوشنده، خشمنده جوشنده، جوشش خشم وغضب
کلاه جواهر نشان که سلاطین بر سر میگذارند
کلاه جواهرنشان که پادشاهان بر سر گذارند، افسر، دیهیم، بساک، گرزن، جقۀ جواهرنشان که جلو کلاه بزنند، در علم زیست شناسی برآمدگی کوچکی از پر یا گوشت بر سر بعضی پرندگان مانند هدهد و خروس
کلاه جواهرنشان که پادشاهان بر سر گذارند، افسر، هر چیز مانند تاج، کلاه ترک ترک درویشان، کلاه قاب دوزی شده صوفیان، قسمت آشکار و مریی دندان که از لثه خارج و از مینا پوشیده است