جدول جو
جدول جو

معنی بیکان - جستجوی لغت در جدول جو

بیکان
مزرعۀ بیکان از دیه های الجبل به ناحیت قم، (تاریخ قم ص 136)
رود بیکان رودی است در بخارا، (تاریخ بخارای نرشخی ص 39)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیکان
تصویر پیکان
(پسرانه)
نوک فلزی و تیزسر تیر یا نیزه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیسان
تصویر بیسان
(دخترانه)
جالیز (نگارش کردی: بسان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ریکان
تصویر ریکان
(دخترانه و پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی جهرم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیکان
تصویر نیکان
(پسرانه)
منسوب به نیک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوکان
تصویر بوکان
(دخترانه)
زیبارویان، عروسها، نام شهری در کردستان (نگارش کردی: بوکان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیران
تصویر بیران
ویران، خراب، بایر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیلان
تصویر بیلان
ترازنامه، سیاهه ای که بنگاه ها در آخر سال می نویسند و دارایی و بدهی خود را در آن معین می کنند، بیلان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیکان
تصویر پیکان
قطعۀ فلزی نوک تیزی که بر سر تیر یا نیزه نصب کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیکار
تصویر بیکار
کسی که کار، شغل و پیشه ای ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیکران
تصویر بیکران
بی کرانه، بی پایان، نامحدود
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
مملکت سابق نواب نشین که اکنون جزء راجستان (هند) است. در 1465 میلادی بوسیلۀ یکی از سرکردگان راجپوتها تأسیس گردید و کرسی آن بیکانر در 1485 بنا شد. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیکان
تصویر نیکان
(گلستان. چا. فروغی بخ. 18)، بسیار سخت: (چه سخت سست گرفتی و نیک بد کردی هزار بار ازین رای باطل استغفار) (سعدی. فرنظا)، تمام کامل: (ساعتی نیک ماندم افتاده دل به اندیشه های بد داده) (هفت پیکر. ارمغان. 158)، خوبی نیکی: مقابل بدی بد: (... خطا و صواب آن معلوم گردد و بد و نیک آن روشن شود) یا نیک کار. (کشتی زور خانه) کاری که مخصوص یک کشتی گیر است مثلا گفته میشود: (نیک کار فلان پهلوان رن سرپاست) یعنی در این فن تخصص دارد
فرهنگ لغت هوشیار
آهن که بر تیر نهند، آهن سر تیر و نیزه، فلزی نوک دار که بر سر تیر نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برکان
تصویر برکان
لاتینی تازی گشته آتشفشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیضان
تصویر بیضان
سپیدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیران
تصویر بیران
ویران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیبان
تصویر بیبان
جمع باب، درها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیکار
تصویر بیکار
کسی که کاری ندارد بیشغل بی پیشه، آنکه منصب و مقامی ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیکران
تصویر بیکران
بی نهایت، بی حد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلان
تصویر بیلان
فرانسوی تراز نامه ترازنامه تراز نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیکران
تصویر بیکران
((کَ))
بی پایان، نامحدود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیکان
تصویر پیکان
((پِ))
آهن نوک تیز سر تیر و نیزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوکان
تصویر بوکان
زهدان، رحم
فرهنگ فارسی معین
صورت ریز دارایی و بدهی شرکت ها و مؤسسات که معمولاً در آخر سال مالی تهیه شود، ترازنامه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیلان
تصویر بیلان
تراز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیکران
تصویر بیکران
بی پایان، لایتناهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیکار
تصویر بیکار
تعطیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیکان
تصویر پیکان
فلش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیکار
تصویر بیکار
Jobless, Unemployed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیکار
تصویر بیکار
безработный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیکار
تصویر بیکار
arbeitslos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیکار
تصویر بیکار
безробітний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیکار
تصویر بیکار
bezrobotny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیکار
تصویر بیکار
失业的
دیکشنری فارسی به چینی