معنی بیچنا - جستجوی لغت در جدول جو
بیچنا
فروختن، برای فروش
فُروختَن، بَرایِ فُروش
دیکشنری اردو به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر بینا
بینا
بیننده، کسی که هر دو چشمش سالم باشد، کنایه از آگاه، بصیر
بیننده، کسی که هر دو چشمش سالم باشد، کنایه از آگاه، بصیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بینا
بینا
آگاه، بصیر، بیننده
آگاه، بصیر، بیننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بینا
بینا
بیننده، بصیر، آگاه، هوشیار
بیننده، بصیر، آگاه، هوشیار
فرهنگ فارسی معین
تصویر بینا
بینا
بصیر
بصیر
فرهنگ واژه فارسی سره
بچنا
پیشگیری کردن، فرار، اجتناب کردن، دور زدن، جاخالی کردن، فرار کردن
پیشگیری کَردَن، فَرار، اِجتِناب کَردَن، دُور زَدَن، جاخالی کَردَن، فَرار کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
دوبارہ بیچنا
دوباره فروختن، فروش مجدّد
دُوبارِه فُروختَن، فُروش مُجَدَّد
دیکشنری اردو به فارسی