- بیوی (دخترانه)
- انسان بی آزار، سلامت (نگارش کردی: بوهی)
معنی بیوی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسمت بطرف بمقابلبجهت، بعلت برای. توضیح لازم الاضافه است
حاجب، ابروی، ابرو
آزمایش، سختی، مصیبت
منسوب به بغ یا بغشور از مردم بغ یا بغشور
زن شوهر مرده
جمع بین، میانه ها، کران ها
بی زنی، بی شوهری
عروس
ترکی بزرگ بزرگ مهتر
انتظار، توقع، طمع
هلاک گردیدن
عددی معادل ده هزار
جمع بیت، خانه ها
عضو بدن انسان و حیوانات میباشد که در بالای دهان قراردارد و با آن نفس کشیده میشود و بو استشمام میکند
مقام و رتبه بیک
فرش گستردنی
پناغ یکی از اشکال هندسی شبیه بتخم مرغ
مرغانه ای پناغیک منسوب به بیضه. الف - تخم مرغی بشکل تخم مرغ. ب - یکی از اشکال هندسی بیضی، منسوب به بیضا
افزونی، زیادی، کثرت
گوشه ایست در دستگاه همایون
دیو بودن، همچون دیو رفتار کردن روش دیوان
زیادی
منسوب به ابن پسری، منسوب به بنت دختری. پی و اساس دیوار بنوره بنه. جدیدا بتازگی
ابتدائی، آغازی
ششی منسوب به ریه: سل ریوی
منسوب به حی یعنی زنده
ابتدایی مثلاً هیئت بدوی
مربوط به ریه مثلاً بیماری ریوی
ده هزار، دارای ده هزار عدد از چیزی
خط یا شکل مسطحی که شبیه تخم مرغ باشد، تخم مرغی
بیت ها، دو مصراع از شعر، خانه ها، جمع واژۀ بیت
ساکن بادیه، بادیه نشین، صحرانشین مثلاً قبایل بدوی