جدول جو
جدول جو

معنی بیوت - جستجوی لغت در جدول جو

بیوت
بیت ها، دو مصراع از شعر، خانه ها، جمع واژۀ بیت
تصویری از بیوت
تصویر بیوت
فرهنگ فارسی عمید
بیوت(بَیْ یو)
شبینه. شب مانده. مانده از شب: ماء بیوت، آب شب مانده که سرد شده باشد. (لسان العرب) (اقرب الموارد). آب سرد و شبینه. (منتهی الارب).
- بیوت السقاء، شیری که در شب دوشیده شده و در مشک نهاده و سرد شده باشد. (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). شیر شب مانده در مشک. (منتهی الارب).
- خبز بیوت بائت، نان شب مانده. مقابل نان تازه. (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). نان شبینه. (منتهی الارب).
، کاری که کسی شب گذارد به اندیشۀ آن. (منتهی الارب). امری که صاحبش به آن اهمیت دهدو شب را در اندیشۀ آن بسر برد. (لسان العرب) (اقرب الموارد) ، هم بیوت، اندوهی که در دل ماند. (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
بیوت(بُ)
بطنی است معروف به آل بیوت از خالد در حجاز، از هم پیمانهای آل فضل از اعراب شام. (معجم قبایل العرب)
لغت نامه دهخدا
بیوت(بُ)
جمع واژۀ بیت. (منتهی الارب). خانه ها. رجوع به بیت شود، (اصطلاح نجوم) دوازده قسمت فرضی منطقهالبروج که ابتدا از طالع در خلاف جهت حرکت یومی شمرده میشوند. (خانه اول، خانه دوم،... خانه دوازدهم) ، و در علم احکام نجوم اهمیت فراوان دارند. تقسیم منطقهالبروج را به بیوت، تسویهالبیوت و ابتدای تقسیمات را مراکزالبیوت نامند. طریق تقسیم این است که ابتدا بوسیلۀ دایرۀ افق و دائرۀ نصف النهار، منطقهالبروج را بچهار قسمت میکنند، و سپس هر یک از این چهار قسمت را به سه قسمت میکنند (تقسیم اخیر بطرق مختلف بعمل می آید). نقاط تقاطع دایرۀافق با دایره البروج یکی طالع (بر افق شرقی) و دیگر سابع (مبداء خانه هفتم) یا غارب (بر افق غربی) ، و نقاط تقاطع دایرۀ نصف النهار با دایره البروج یکی رابع (زیر افق) و دیگر عاشر (بالای افق) است. هر یک از چهار خانه اول و چهارم و هفتم و دهم را که از چهار نقطۀ مذکور آغاز میشوند و مدار احکام نجوم بر آنها است وتد میخوانند. (از دائره المعارف فارسی). و نیز درباره بیوت دوازده گانه رجوع به التفهیم ص 205 شود
لغت نامه دهخدا
بیوت
لقب جان استوارت، (1713- 1792 میلادی) نخست وزیر (1761- 1763 میلادی) انگلستان از حزب توری، مورد اعتمادجورج سوم و پشتیبان هدفهای او در برتری پادشاه، از بین بردن قدرت ویگها و پایان دادن جنگ با فرانسه بود، مردم او را مسبب اعمال شاه میدانستند، از او ناراضی شدند، بعد از اعلان جنگ به اسپانیا (1762 میلادی) و انعقاد معاهدۀ پاریس (1763 میلادی) که منفور مردم انگلستان بود ناچار کناره گیری کرد، (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
بیوت
شهری است واقع در جنوب غربی ایالت ’مونتانا’ی ایالات متحدۀ امریکا و 33251 تن سکنه دارد و بر بزرگترین نهشتهای معدنی (نقره، روی، منگنز و مخصوصاً مس) جهان قرار دارد، پس از کشف معادن طلا و نقره رونق گرفت و پس از کشف مس در حدود 1880 میلادی رونقش افزون شد، (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
بیوت
جمع بیت، خانه ها
تصویری از بیوت
تصویر بیوت
فرهنگ لغت هوشیار
بیوت((بُ))
جمع بیت، خانه ها، اتاق ها، جمع بیوتات
تصویری از بیوت
تصویر بیوت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیور
تصویر بیور
(دخترانه)
بی بهره، عدد میلیون در ریاضی (نگارش کردی: بوهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیوی
تصویر بیوی
(دخترانه)
انسان بی آزار، سلامت (نگارش کردی: بوهی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیور
تصویر بیور
ده هزار، دارای ده هزار عدد از چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیات
تصویر بیات
ویژگی نان شب مانده
در موسیقی گوشه هایی در چند دستگاه مثلاً بیات اصفهان، بیات ترک
بیات ترک: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
بیات زند: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور، بیات ترک
بیات کرد: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیعت
تصویر بیعت
عهد و پیمان، ایلاف، قرار و مدار، قول و قرار، قرار مدار، موعد، عقد
پیمان دوستی و وفاداری
پیمان اطاعت که مسلمانان با خلیفه می بستند و دست در دست او می گذاشتند و اطاعت خود را اظهار می داشتند
بیعت شکستن: شکستن عهد و پیمان دوستی و وفاداری
بیعت کردن: عهد بستن، بیعت بستن
بیعت بستن: عهد بستن، بیعت کردن
بیعت گرفتن: عهد و پیمان دوستی از کسی گرفتن، بیعت ستاندن
بیعت ستاندن: عهد و پیمان دوستی از کسی گرفتن، بیعت گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بروت
تصویر بروت
سبلت، سبیل، موی پشت لب مرد، موهایی که روی لب مرد می روید، برای مثال دشمن چو بینی ناتوان لاف از بروت خود مزن / مغزی ست در هر استخوان مردی ست در هر پیرهن (سعدی - ۱۷۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیوه
تصویر بیوه
فاقد همسر بر اثر طلاق یا مرگ همسر مثلاً بیوه زن، بیوه مرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیست
تصویر بیست
عدد اصلی بعد از نوزده، «۲۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیوگ
تصویر بیوگ
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، تازه عروس، نوعروس، پیوگ، بیوک، عروسه، گلین، ویوگ، بیو برای مثال بس عزیز و بس گرامی شاد باش / اندر این خانه به سان نوبیوگ (رودکی - لغت فرس۱ - بیوگ)
فرهنگ فارسی عمید
(بَیْیو تَ)
سن ّ بیوته، دندان محکم که نیفتد. (از لسان العرب) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
پسری، فرزند خواندگی پسری، پسر خواندگی. یا اضافه بنوت. اضافه نام پسر یا نوه بنام پدر یا جد: محمود سبکتگین ابوعلی سینا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیوت
تصویر حیوت
مار نر
فرهنگ لغت هوشیار
عددی برابر با دو ده نوزده بعلاوه یک بایست (دوم شخص مفرد امر حاضر از ایستادن)
فرهنگ لغت هوشیار
پیمانش فرما نبرداری خرید و فروش کنشت کلیسا دست دادن بعنوان عهد و پیمان پیمان بستن عهد کردن، عهد پیمان. معبد یهود و نصاری، جمع بیعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوک
تصویر بیوک
ترکی بزرگ بزرگ مهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیات
تصویر بیات
شب زنده داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینت
تصویر بینت
دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیور
تصویر بیور
عددی معادل ده هزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوز
تصویر بیوز
هلاک گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوس
تصویر بیوس
انتظار، توقع، طمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوگ
تصویر بیوگ
عروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیون
تصویر بیون
جمع بین، میانه ها، کران ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوه
تصویر بیوه
زن شوهر مرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقوت
تصویر بقوت
بازور، بافشار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغوت
تصویر بغوت
نارسیده کال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروت
تصویر بروت
سبیل، موی پشت لب مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروت
تصویر بروت
((بُ))
سبیل، مجازاً کبر و غرور
فرهنگ فارسی معین