جدول جو
جدول جو

معنی بینگم - جستجوی لغت در جدول جو

بینگم(گِ)
هایرم. (1789- 1869 میلادی) مبلغ آمریکائی. وی بجزائر هاوائی رفت (1819 میلادی). با همکارانش طرح الفبائی برای زبان هاوائیائی ریخت و انجیل را به این زبان ترجمه کرد. نوه اش هایرم بینگم (1875- 1956 میلادی) باستان شناس و از رجال ایالات متحدۀ آمریکا بود و ویرانه های بعضی از شهرهای دولت اینکا را کشف کرد. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیگم
تصویر بیگم
(دخترانه)
عنوان زنان منسوب به خانواده های سلطنتی و بزرگان، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فاطمه بیگم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیگم
تصویر بیگم
خانم، بانو، خاتون
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بِ گُ)
اصل آن بکسر گاف است بمعنی بیگ من چنانکه خانم نیز بمعنی خان من است لکن متداول بضم گاف است، تأنیث بیگ. مؤنث بیگ. (ناظم الاطباء). لقب گونه ای است که در آخر اسم زنان آید: فاطمه بیگم. (یادداشت مؤلف). عنوان زنان ارجمند. خانم. خاتون. بی بی. بانو. سیده خاتون. ستی. خدیش. کدبانو. و بیگم بیشتر به علویه ها گویند. (یادداشت مؤلف). لقب زنان نجیب و محترم. (ناظم الاطباء) ، زن بیگ (و میم درین لغت برای تأنیث است) ، چنانکه خانم زن خان باشد. (آنندراج) ، ملکۀ مادر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
جان، (1704- 1757 میلادی) دریاسالار انگلیسی، پسر جورج بینگ ملقب به وایکاونت تارینگتن، در 1756 میلادی که فرانسویان به جزیره مینورکا هجوم بردند، بینگ مأمور شد که به کمک دژی که پایداری میکرد برود و چون این دژ سقوط کرد بینگ در محکمۀ نظامی محاکمه و سپس تیرباران شد، محکومیت وی خشم عمومی را برانگیخت، (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
بی اسم بدون نام، نوعی شرکت که بنام هیچیک از شرکا نامیده نمیشود بلکه بنام شیئی که تجارت کنند خوانده شود مانند شرکت بینام پشم و پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیگم
تصویر بیگم
خانم، بانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیگم
تصویر بیگم
((بِ گُ))
خانم، خاتون، بانو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینام
تصویر بینام
آنونیم
فرهنگ واژه فارسی سره
بانو، بی بی، خاتون، خانم
متضاد: بیگ، ملکه مادر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بادنجان
فرهنگ گویش مازندرانی
بینداز
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم قد کوتاه، کوتوله، معادل عبارت: تافته ی جدا بافته، کم
فرهنگ گویش مازندرانی
درونی، داخلی
فرهنگ گویش مازندرانی
کلام نارسا
فرهنگ گویش مازندرانی