- بیماری
- ناتندرستی ناخوشی مرض
معنی بیماری - جستجوی لغت در جدول جو
- بیماری
- رنجوری، ناخوشی، مرض
بیماری ارثی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ پدر و مادر یا اجداد به فرد منتقل می شود
بیماری های زهروی: در پزشکی بیماری های مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس
بیماری عفونی: در پزشکی مرضی که به واسطۀ میکروب مخصوص عارض می شود و با تماس مستقیم یا غیر مستقیم قابل انتقال به دیگری است
بیماری مقاربتی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ آمیزش جنسی با شخص بیمار به فرد منتقل می شود
- بیماری
- Ailment, Illness, Morbidity, Sickness
- بیماری
- недуг , болезнь , заболеваемость
- بیماری
- Erkrankung, Krankheit, Morbidität
- بیماری
- недуга , хвороба , захворюваність
- بیماری
- dolegliwość, choroba, chorobowość
- بیماری
- 疾病 , 发病率
- بیماری
- doença, morbidade
- بیماری
- malattia, morbidità
- بیماری
- dolencia, enfermedad, morbilidad
- بیماری
- maladie, morbidité
- بیماری
- aandoening, ziekte, morbiditeit
- بیماری
- อาการป่วย , โรคภัย , อัตราการเจ็บป่วย , โรคภัย
- بیماری
- penyakit, morbiditas
- بیماری
- बीमारी , रोगिता
- بیماری
- מחלה , מַחֲלָה , תחלואה
- بیماری
- 病気 , 発病
- بیماری
- 질병 , 발병률 , 병
- بیماری
- hastalık, hastalık oranı
- بیماری
- ugonjwa
- بیماری
- অসুস্থতা , রোগ , রোগতা , অসুস্থতা
- بیماری
- بیماری , بیماری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی
عمل کار کردن بیمزد رایگان کار کردن
حالت و کیفیت بیکار بیشغلی
بی میلی، تنفر اشمئزاز
بیشرمی بی ننگی بی حیایی بی شرمی
دام پزشکی عمل و شغل بیطار ستور پزشکی دام پزشکی
بیحسابی بی اندازه بودن، بسیار زیاد بودن
بطالت
نفرت، اکراه، تنفر
اندوهگینی، گرفتگی
بیدار بودن، کنایه از هوشیار بودن