جدول جو
جدول جو

معنی بیماری - جستجوی لغت در جدول جو

بیماری
ناتندرستی ناخوشی مرض
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
بیماری
رنجوری، ناخوشی، مرض
بیماری ارثی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ پدر و مادر یا اجداد به فرد منتقل می شود
بیماری های زهروی: در پزشکی بیماری های مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس
بیماری عفونی: در پزشکی مرضی که به واسطۀ میکروب مخصوص عارض می شود و با تماس مستقیم یا غیر مستقیم قابل انتقال به دیگری است
بیماری مقاربتی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ آمیزش جنسی با شخص بیمار به فرد منتقل می شود
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
فرهنگ فارسی عمید
بیماری
Ailment, Illness, Morbidity, Sickness
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بیماری
недуг , болезнь , заболеваемость
دیکشنری فارسی به روسی
بیماری
Erkrankung, Krankheit, Morbidität
دیکشنری فارسی به آلمانی
بیماری
недуга , хвороба , захворюваність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بیماری
dolegliwość, choroba, chorobowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
بیماری
疾病 , 发病率
دیکشنری فارسی به چینی
بیماری
doença, morbidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بیماری
malattia, morbidità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بیماری
dolencia, enfermedad, morbilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بیماری
maladie, morbidité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بیماری
aandoening, ziekte, morbiditeit
دیکشنری فارسی به هلندی
بیماری
อาการป่วย , โรคภัย , อัตราการเจ็บป่วย , โรคภัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
بیماری
penyakit, morbiditas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بیماری
مرضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
بیماری
बीमारी , रोगिता
دیکشنری فارسی به هندی
بیماری
מחלה , מַחֲלָה , תחלואה
دیکشنری فارسی به عبری
بیماری
病気 , 発病
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بیماری
질병 , 발병률 , 병
دیکشنری فارسی به کره ای
بیماری
hastalık, hastalık oranı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بیماری
ugonjwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بیماری
অসুস্থতা , রোগ , রোগতা , অসুস্থতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
بیماری
بیماری , بیماری
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیداری
تصویر بیداری
عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیگاری
تصویر بیگاری
عمل کار کردن بیمزد رایگان کار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیکاری
تصویر بیکاری
حالت و کیفیت بیکار بیشغلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیزاری
تصویر بیزاری
بی میلی، تنفر اشمئزاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیعاری
تصویر بیعاری
بیشرمی بی ننگی بی حیایی بی شرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیطاری
تصویر بیطاری
دام پزشکی عمل و شغل بیطار ستور پزشکی دام پزشکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیشماری
تصویر بیشماری
بیحسابی بی اندازه بودن، بسیار زیاد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیکاری
تصویر بیکاری
بطالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیزاری
تصویر بیزاری
نفرت، اکراه، تنفر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تیماری
تصویر تیماری
اندوهگینی، گرفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
بیدار بودن، کنایه از هوشیار بودن
فرهنگ فارسی عمید