جدول جو
جدول جو

معنی بیماری - جستجوی لغت در جدول جو

بیماری
رنجوری، ناخوشی، مرض
بیماری ارثی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ پدر و مادر یا اجداد به فرد منتقل می شود
بیماری های زهروی: در پزشکی بیماری های مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس
بیماری عفونی: در پزشکی مرضی که به واسطۀ میکروب مخصوص عارض می شود و با تماس مستقیم یا غیر مستقیم قابل انتقال به دیگری است
بیماری مقاربتی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ آمیزش جنسی با شخص بیمار به فرد منتقل می شود
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
فرهنگ فارسی عمید
بیماری
رنجوری، و با لفظ پیچیدن ودادن مستعمل است، (آنندراج)، مرض و ناخوشی و رنجوری و ناتندرستی، (ناظم الاطباء)، ناتندرستی، ناخوشی، آزار، انحراف مزاج بر اثر تغییر وضع ساختمان یا عمل انساج، (دائره المعارف فارسی)، نالانی، رنجوری، رنج، درد، علت، ناخوشی، دردمندی، سقم، سقام، ناتندرستی، مقابل تندرستی و صحه، ظبظاب، سأم، (منتهی الارب)، آفت، (مهذب الاسماء)، شکو، شکیه، شکوی، شکاه، شکاء، (منتهی الارب)، وذاه، وذیه، وصب، نصب، وصم، (منتهی الارب)، سقم، داء، (دهار)، مرض، (ترجمان القرآن) :
ز بیماری او غمی شد سپاه
چو بیرنگ دیدند رخسار شاه،
فردوسی،
به بیماری اندر بمرد اردشیر
همی بود بیکار تاج و سریر،
فردوسی،
بدانگه که یابی تنت زورمند
ز بیماری اندیش و درد و گزند،
فردوسی،
به بیماری اندیشه را تیز کن
ز هر خوردنی سرد پرهیز کن،
اسدی،
لیکن گه سخنت پدید آید
از جان و دل ضعیفی و بیماری،
ناصرخسرو،
جسم راطبیبان و معالجان اختیار کنند تا هر بیماری که افتدزودتر آنرا علاج کنند، (تاریخ بیهقی)، از بیماری دموی و صفرایی بماءالشعیر ایمنی بود و اطباء عراق وی راماء مبارک خوانند و وی آن چیزیست که بیست و چهار گونه بیماری معروف را سود دارد، (نوروزنامه)، و چون ایام رضاع به آخر رسید در مشقت تعلم و تأدب ... و مضرت درد و بیماری افتد، (کلیله و دمنه)،
بود بیماری شب جان سپاری
ز بیماری بتر بیمارداری،
نظامی،
به انتظار عیادت که دوست می آید
خوشست بر دل رنجور عشق بیماری،
سعدی،
چراغ از بهر تاریکی نگه دار
که بیماری توان بودن دگربار،
سعدی،
رنج بیماری تو گنج زر آورد ثمر
ای بسا درد که باشد بحقیقت درمان،
قاضی شریف،
بیدماغی باعث بیماری من گشته است
بیشتر سنگین شود بیماری از پرسیدنم،
صائب،
- امثال:
تن بیماری بهتر از کیسه بیماریست، (یادداشت مؤلف)،
- بیماری باریک، بیماری سل، (از آنندراج)،
- بیماری خواب، نام دو بیماری که با خواب آلودگی یا بیهوشی مشخص میشود یکی به اسم آنسفالیت لتارژیک ناشی از ویروس خاصی است و مسری است و در مخ جا میگیرد، دومی که ناشی از یکی از آغازیان بنام تریپانوزوم است در مناطق حارۀ افریقا شیوع دارد و بتوسط مگس معروف به تسه تسه انتقال داده میشود، (دائره المعارف فارسی)،
- بیماری دل، عشق:
نیست بر من روزه در بیماری دل زان مرا
روزه باطل میکند اشک دهان آلای من،
خاقانی،
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل،
مولوی،
- بیماری رشته، نام بیماری است که چیزی مانند تار ریسمان از بدن انسان بیرون آید، پیوک:
یکی را حکایت کنند از ملوک
که بیماری رشته کردش چو دوک،
سعدی،
رجوع به رشته و رجوع به پیوک شود،
- بیماری سنگین، بیماری گران که زود زائل نشود، (آنندراج)،
- بیماری گران، مرض شدید، بیماری سنگین و وخیم:
بیماری گران و بشب راندن سبک
روز آب چون بمن نرسد زان خران ده،
خاقانی،
دل گران بیماریی دارد ز غم
روز من چشم از جهان دربسته به،
خاقانی،
- بیماری نیوکاسل،
از امراض مسری مرغان، علائم عمده آن سرفه، عطسه و اختلالات عصبی است، (دائره المعارف فارسی)،
- بیماریهای بومی، امراض محلی، (فرهنگستان ایران)،
- بیماریهای بیرونی، امراض خارجی، (فرهنگستان ایران)،
- بیماریهای پراکنده، امراض انفرادی، (فرهنگستان ایران)،
- بیماریهای پی، امراض عصبی، (فرهنگستان ایران)،
- بیماریهای جهانگیر، امراض وبائی، (فرهنگستان ایران)،
- بیماریهای روان، امراض روحی، (فرهنگستان ایران)،
- (درمان) بیماریهای روانی، شعبه ای از علم طب که بتشخیص و معالجۀ اختلالات روانی اختصاص دارد و کوشش منظم برای مطالعه و معالجۀ امراض روانی جهت بهبود دادن بوضع کسانی که در آسایشگاهها بسر میبردند بوسیلۀ فیلیپ پینل فرانسوی آغاز گردید، در آن حالی که مصلحین بشردوست قرن 19 برای وضع قوانین مبارزه میکردند دانشمندان بکشف علل اساسی اختلالات روحی اشتغال داشتند، امیل کرپلین آلمانی اولین دانشمندی بود که اختلال مشاعر را تشخیص داد و فروید با توجه به رفتار مریض و تاریخچۀ عاطفی وی پسیکانالیز را بنیان نهاد، درمان با شوک، درمان روحی، روشهای جدید جراحی روانی و روانپزشکی برای معالجۀ امراض روانی و بعضی امراض که ظاهراً جسمانی هستند بکارمیرود، (دائره المعارف فارسی)،
- بیماریهای زنانه، امراض نسوان، (فرهنگستان ایران)،
- بیماریهای زهروی، بیماریهای عفونی که معمولاً بواسطۀ مقاربت سرایت میکند مانند سوزاک، (دائره المعارف فارسی)،
- بیماریهای کودکان، امراض اطفال، (فرهنگستان ایران)،
- بیماریهای گرمسیر، امراض مناطق حاره، (فرهنگستان ایران)،
- بیماریهای مغز، امراض دماغی،
- بیماریهای میزه راه، امراض مجاری بول، (فرهنگستان ایران)،
- بیماریهای واگیر، امراض ساریه، (فرهنگستان ایران)،
- بیماریهای همه گیر، امراض وبائی، (فرهنگستان ایران)
لغت نامه دهخدا
بیماری
ناتندرستی ناخوشی مرض
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
بیماری
درد، دردمندی، رنجوری، عارضه، علت، علیلی، کسالت، مرض، مریضی، ناخوشی
متضاد: سلامت، صحت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بیماری
بیماری های گوناگون در خواب، دلیل است بر خوار شدن فریضت ها و سنتها. جابر مغربی
اگر کسی در خواب بیند که بیمار است، دلیل که دین او به فساد است و گفتار او را مردم به نفاق است و بعضی گویند که در آن سال بمیرد. اگر بینداز بیماری تندرست شده است و در خانه خویش نبود و با کس سخن نمی گفت، دلیل که بیماری بر وی دراز شود و برخطر بوده باشد که بمیرد، امااگر بیند که با مردمان مجالست می کرد و سخن می گفت، دلیل که زود از بیماری شفا یاد. ابراهیم کرمانی گوید: اگر بیند بیمار و برهنه است، دلیل که زود بمیرد. و معبران گفته اند که بیماری در خواب، دلیل بر فسق و فجور کند و غم و اندوه از قبل سلطان یا از قبل عیال بدو رسد. محمد بن سیرین
اگر کسی بیند که بیمار است و از علت خویش می نالید، دلیل که از غم ایمن شود. اگر از بیمار قانع و راضی و شاکر بود، تاویلش به نیکی و صحت است. اگر بیند بیمار و برهنه است، دلیل که اجلش نزدیک آمده باشد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
بیماری
مرضٌ
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به عربی
بیماری
Ailment, Illness, Morbidity, Sickness
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بیماری
maladie, morbidité
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بیماری
dolencia, enfermedad, morbilidad
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بیماری
недуг , болезнь , заболеваемость
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به روسی
بیماری
Erkrankung, Krankheit, Morbidität
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به آلمانی
بیماری
недуга , хвороба , захворюваність
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بیماری
dolegliwość, choroba, chorobowość
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به لهستانی
بیماری
疾病 , 发病率
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به چینی
بیماری
doença, morbidade
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بیماری
بیماری , بیماری
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به اردو
بیماری
بیماری
دیکشنری اردو به فارسی
بیماری
অসুস্থতা , রোগ , রোগতা , অসুস্থতা
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به بنگالی
بیماری
ugonjwa
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بیماری
hastalık, hastalık oranı
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بیماری
질병 , 발병률 , 병
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به کره ای
بیماری
malattia, morbidità
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بیماری
מחלה , מַחֲלָה , תחלואה
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به عبری
بیماری
बीमारी , रोगिता
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به هندی
بیماری
penyakit, morbiditas
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بیماری
อาการป่วย , โรคภัย , อัตราการเจ็บป่วย , โรคภัย
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به تایلندی
بیماری
aandoening, ziekte, morbiditeit
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به هلندی
بیماری
病気 , 発病
تصویری از بیماری
تصویر بیماری
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیطاری
تصویر بیطاری
دام پزشکی عمل و شغل بیطار ستور پزشکی دام پزشکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیعاری
تصویر بیعاری
بیشرمی بی ننگی بی حیایی بی شرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیزاری
تصویر بیزاری
بی میلی، تنفر اشمئزاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیکاری
تصویر بیکاری
حالت و کیفیت بیکار بیشغلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیگاری
تصویر بیگاری
عمل کار کردن بیمزد رایگان کار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیشماری
تصویر بیشماری
بیحسابی بی اندازه بودن، بسیار زیاد بودن
فرهنگ لغت هوشیار