جدول جو
جدول جو

معنی بیقدر - جستجوی لغت در جدول جو

بیقدر
بیعزت بی احترام حقیر
تصویری از بیقدر
تصویر بیقدر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیقدری
تصویر بیقدری
حقارت ذلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلقدر
تصویر بلقدر
بی قید بی بند و بار، بی دیانت ملحد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی قدر
تصویر بی قدر
بی ارزش خرد که
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی قدر
تصویر بی قدر
بی ارزش، بی عزت، بی حرمت، بی وقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیادر
تصویر بیادر
خرمن های جو یا گندم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی قدر
تصویر بی قدر
Thankless, Unappreciative
دیکشنری فارسی به انگلیسی
неблагодарный , неоценивший
دیکشنری فارسی به روسی
невдячний , неоцінений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
忘恩负义的 , 不欣赏的
دیکشنری فارسی به چینی
ไม่รู้บุญคุณ , ไม่รู้คุณค่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
tidak tahu terima kasih, tidak menghargai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
غير مقدّرٍ , غير مقدّرٍ
دیکشنری فارسی به عربی
निःसंतुष्ट , अप्रतिसंस्थापक
دیکشنری فارسی به هندی
חסר תודה , לא מעריך
دیکشنری فارسی به عبری
恩知らずな , 感謝しない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
배은망덕한 , 감사하지 않는
دیکشنری فارسی به کره ای
অবহেলিত , কৃতজ্ঞতাবিহীন
دیکشنری فارسی به بنگالی
بے قدر , ناشکرگزار
دیکشنری فارسی به اردو
باندازهء، بحسب، موافق. توضیح لازم الاضافه است. یا بقدر احتیاج. بر حسب حاجت و ضرورت. یا بقدر امکان. باندازه ای که ممکن است. یا بقدر طاقت. باندازه طاقت موافق طاقت. یا بقدر مراتب کسی. برحسب در جای وی. بملاحظه قابلیت او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدر
تصویر بیدر
خرمن خرمنگاه خرمن (جو گندم)، خرمنگاه، جمع بیادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدر
تصویر بیدر
((بَ یا بِ یْ دَ))
خرمن (جو، گندم). خرمنگاه، جمع بیادر
فرهنگ فارسی معین