- بیضاوی
- پی زاوی: زاو در پارسی برابر است با دره و شکاف از مردم پیزاو پایزاو
معنی بیضاوی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرغانه ای پناغیک منسوب به بیضه. الف - تخم مرغی بشکل تخم مرغ. ب - یکی از اشکال هندسی بیضی، منسوب به بیضا
شبیه بیضی
Oblong
овальный
rechteckig
овальний
owalny
oblongo
oblunga
oblonga
oblong
langwerpig
รูปวงรี
lonjong
طويلٌ
दीर्घवृत्तीय
אליפטי
dikdörtgen
mviringo
ডিম্বাকৃতির
بیضوی
یک نوع شیرینی
عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی
حالت و کیفیت بیحال
بصیرت
بینندگی بصیرت، قوه باصره یکی از حواس ظاهر که مرکز آن چشم و وظیفه وی دیدن اشیا است باصره
ناتندرستی ناخوشی مرض
عمل کار کردن بیمزد رایگان کار کردن
حالت و کیفیت بیکار بیشغلی
بی پروایی دلاوری تهور