جدول جو
جدول جو

معنی بیدزدگی - جستجوی لغت در جدول جو

بیدزدگی
(زَ دَ / دِ)
حالت بیدزده. بیدخوردگی. رجوع به بیدخوردگی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیدادگری
تصویر بیدادگری
ظلم، ستم، تعدی، بی قانونی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
بیهوده بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیدادگر
تصویر بیدادگر
ستمگر، ظالم، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
بیدادی. ظلم و تعدی و ستم و زبردستی و بی قانونی. (ناظم الاطباء). ظلم. ستم. تعدی. مقابل دادگری:
دل من خواهی و اندوه دل من نبری
اینت بیرحمی و بیمهری و بیدادگری.
فرخی.
این چه بی شرمی و بی باکی و بیدادگریست
جای آن است که باید بشما بر بگریست.
منوچهری.
منی در خویشتن آورد و بزرگ منشی و بیدادگری پیشه کرد. (نوروزنامه).
ای چرخ فلک خرابی از کینۀ تست
بیدادگری عادت دیرینۀ تست.
خیام.
چونکه تو بیدادگری پروری
ترک نه ای هندوی غارتگری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ / دِ)
حالت و چگونگی بادزده: بیماری بادزدگی نباتات و صیفی
لغت نامه دهخدا
(گَ)
بیدادمند. بیدادوند. ستمگر و متعدی و ظالم. (ناظم الاطباء). جائر. غاشم. ستمکار. غشوم. متعدی. قاسط. ستم پیشه. جفاکار. جفاپیشه. طاغیه. (یادداشت مؤلف). ظالم و ستمکار لیکن موافق قاعده نادادگر باید چه دادگر گوئیا صیغۀ فاعل است و سلب آن با لفظ ’نا’ شود چنانکه سلب وصف جاهل به ’ناجاهل’ کنند نه ’بی جاهل’ مگر آنکه گفته شود که بیدادگر مرکب بمعنی ستم است یا مخفف بیدادی بهر حال بیدادگر بمعنی ستمگر باشد. (از آنندراج) :
که بیداد و کژی ز بیچارگیست
به بیدادگر بر بباید گریست.
فردوسی.
به بد بس دراز است دست سپهر
به بیدادگر برنگردد بمهر.
فردوسی.
ایا مرد بدبخت بیدادگر
به نابودنی ها گمانی مبر.
فردوسی.
هر کو بجز از تو بجهانداری بنشست
بیدادگر است ای ملک و بی خرد و مست.
منوچهری.
چو شاهی است بیدادگر از سرشت
که باکش نیاید ز کردار زشت.
اسدی.
از تو هموار همی دزدد عمرت را
چرخ بیدادگر و گشتن هموارش.
ناصرخسرو.
خاکست ترا دایه از آن ترس که روزی
خون تو خورد دایۀ بیدادگر تو.
خاقانی.
کز دربیدادگر باز گرد
گرد سراپردۀ این راز گرد.
نظامی.
چو خسرو خبر یافت کان آب و خاک
ز بیداد بیدادگر شد خراب.
نظامی.
بیدادگری ز من ربودش
من کاشته بودم او درودش.
نظامی.
شنیدم که باری بعزم شکار
برون رفت بیدادگر شهریار.
سعدی.
نه از جهل می بشکنم پای خر
بل ازجور سلطان بیدادگر.
سعدی.
گریزد رعیت ز بیدادگر
کند نام زشتش بگیتی سمر.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بینندگی
تصویر بینندگی
بینایی بیننده بودن، وقوف ادراک، عاقبت اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
بطلان، بیفایدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدادگری
تصویر بیدادگری
ظلم ستم تعدی مقابل دادگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدادگر
تصویر بیدادگر
ستمگر و متعدی و ظالم، جفا کار، ستم پیشه، نادادگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدادگر
تصویر بیدادگر
ظالم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیدادگری
تصویر بیدادگری
بی عدالتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
عبثٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
Futileness, Pointlessness, Vainness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
inutilité, vanité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
חֲסַר תוֹעֶלֶת , חֲסַר תּוֹעֶלֶת , חוֹלֵשׁ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
بے فائدگی , بے مقصدیت , بے مقصدی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
নিরর্থকতা , অর্থহীনতা , নিরর্থকতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
ubatili, bure
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
faydasızlık, anlamsızlık, boşunalık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
무용함 , 무의미 , 헛됨
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
無益 , 無意味 , 無駄
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
nutteloosheid, zinloosheid, ijdelheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
व्यर्थता , निरर्थकता , व्यर्थता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
ketidakbergunaan, ketidakberartian, kesia-siaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
ความไร้ประโยชน์ , ความไร้ความหมาย , ความไร้ประโยชน์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
inutilidad, vanidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
inutilità, vanità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
无效 , 无意义 , 徒劳
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
bezużyteczność, bezcelowość, próżność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
марність , безглуздість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
Nutzlosigkeit, Sinnlosigkeit, Eitelkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
бесполезность , бессмысленность , тщетность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیهودگی
تصویر بیهودگی
inutilidade, vaidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی