- بیدخ
- اسب تند رو و تیز جنگی
معنی بیدخ - جستجوی لغت در جدول جو
- بیدخ ((دَ))
- تند و جلد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستاره زهره ناهید
زهره، دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، ونوس، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
بیابان، جمع بیداوات
زن فزبه
افسرده، دلباخته، ترسو
پارسی تازی شده پیادک پیاده یکی از مهره های شترنگ، راهنما
خرمن خرمنگاه خرمن (جو گندم)، خرمنگاه، جمع بیادر
آنور
عاشق
والا پایگاه
بیابان، دشت، صحرا، زمین پهناور و بی آب و علف
اسب جوان تند و تیز، اسبی که به سختی رام شود، اسب جنگی
ترسو، دلتنگ، افسرده، دلداده، دلباخته، عاشق، شیدا، بی صبر، بی قرار
در ورزش شطرنج پیاده
جمع بیداء، بیابان ها
ریشه و اصل
درختی بی میوه با شاخه های راست و بلند، برگ های دراز و ساده، چوب کم دوام و برگ و پوست آن تلخ مزه که در جاهای معتدل و مرطوب و بیشتر در کنار نهرها می روید
حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، سوسه، پیتک، پت، بیب، بیو
بوید، باشید،برای مثال میان بسته دارید و بیدار بید / همه در پناه جهان دار بید (فردوسی - ۱/۱۴۰)
بید طبری: در علم زیست شناسی سرخ بید، طبرخون
بید مجنون: در علم زیست شناسی نوعی درخت بید که شاخه های باریک و دراز آن به طرف زمین آویزان است، بید معلق، بید نگون
حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، سوسه، پیتک، پت، بیب، بیو
بوید، باشید،
بید طبری: در علم زیست شناسی سرخ بید، طبرخون
بید مجنون: در علم زیست شناسی نوعی درخت بید که شاخه های باریک و دراز آن به طرف زمین آویزان است، بید معلق، بید نگون
بن، ریشه، اصل
در علم زیست شناسی ریشه
پایین ترین بخش هر چیز مثلاً بیخ دیوار
در علم زیست شناسی ریشه
پایین ترین بخش هر چیز مثلاً بیخ دیوار
حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد، پت، بیو، بیب، بیتک
درختی است از تیره بیدها، بی میوه، سایه دار، دارای شاخه های مستقیم و بلند. چوبش کم دوام است از پوست آن ماده ای به نام سالیسین به دست می آید که تب بر است
اصل، اساس، ریشه گیاه
شکرکی که روی درخت بید بعلت شته ای مخصوص ایجاد میشود بیدانگبین
ماده ای که از نوعی درخت بید گرفته می شود، این ماده در گرمای تابستان روی تنۀ درخت به صورت مایع تولید می شود. آن را با تیغه های فلزی آغشته به آرد از تنۀ درخت جمع می کنند و در ظرف آرد می ریزند که به هم نچسبد، طعمش شیرین و خاصیت آن شبیه خاصیت شیرخشت است و برای لینت مزاج و نرم کردن سینه و شیرین ساختن داروها به کار می رود، شکرک درخت بید، بیدانگبین
((خِ))
فرهنگ فارسی معین
شکرکی که روی درخت بید بوجود می آید. از آن برای نرم کردن، سفید و شیرین کردن دارو استفاده می کنند
شراب خوارمیگسار
شراب خوارمیگسار