جدول جو
جدول جو

معنی بیخریداری - جستجوی لغت در جدول جو

بیخریداری(خَ)
بی رونقی. کسادی:
بهر درم سر همت فرو نمی آید
ببسته ام در دکان ز بیخریداری.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خریداری
تصویر خریداری
خریدار بودن، عمل خریدار
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
بی رونق. کساد. کاسد. بی مشتری
لغت نامه دهخدا
(خَ)
عمل خریدار. (یادداشت بخط مؤلف). ابتیاع. (ناظم الاطباء).
- به چشم خریداری در چیزی نگریستن، با نهایت دقت در چیزی نظر انداختن، بدقت در چیزی توجه کردن.
- بی خریداری، بازار نداشتن. کساد:
بهر درم سر همت فرونمی آید
ببسته ام در دکان ز بی خریداری.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 741)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیرقداری
تصویر بیرقداری
عمل بیرقدار علمداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریداری
تصویر خریداری
خرید ابتیاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریداری
تصویر خریداری
خرید
فرهنگ فارسی معین
ابتیاع، خرید، سودا، معامله
متضاد: فروش
فرهنگ واژه مترادف متضاد