جدول جو
جدول جو

معنی بیار - جستجوی لغت در جدول جو

بیار
دهی از دهستان سملقان، در بخش مانۀ شهرستان بجنورد واقع است و 107 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)، دهی است میان بیهق و بسطام، (منتهی الارب) : او رااز آن حدود ازعاج کردند و او بجانب بیار افتاد و ازآنجایگاه به نسا رفت، (ترجمه تاریخ یمینی ص 192)
نام قصبۀ مرکز بخش بیارجمند است که در شهرستان شاهرود واقع است و دارای 2600 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
بیار
بیاور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیاره
تصویر بیاره
(پسرانه)
نام روستایی (نگارش کردی: بیاره)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیارش
تصویر بیارش
(پسرانه)
دو دلیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیان
تصویر بیان
(دخترانه و پسرانه)
صبحگاه، بامداد، پگاه (نگارش کردی: بهیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آبیار
تصویر آبیار
کسی که مامور تقسیم کردن آب برای باغ ها، مزارع و خانه ها است، میرآب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیاره
تصویر بیاره
گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخه های آن روی زمین بیفتد مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار و مانند آن
جلونک، جلنگ، چلونک، بیاج،
بوته
فرهنگ فارسی عمید
(آبْ)
نام محلی کنار راه سمنان و دامغان میان سمنان و تلیستان در 230 هزارگزی طهران
لغت نامه دهخدا
(آبْ)
آنکه کشت را آب دهد. اویار. آب بخش. میرآب. قلاد. ساقی:
تا کشت تخم مهر تو، یکدم جدا نشد
از چشمه سار خون جگرآبیار چشم.
کمال اصفهانی
لغت نامه دهخدا
(اَبْ)
نام قریه ای بجزیره بنی نصر میان مصر و اسکندریّه. (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(اَبْ)
جمع واژۀ بئر
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ / رِ)
ساقۀ گیاه، ریشه یک قسم گیاه طبی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیات
تصویر بیات
شب زنده داری
فرهنگ لغت هوشیار
آذربویه اشنان. قسمی شیشه که از ترکیب سیلیکات دو پتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته شود آبگینه صاف و شفاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحار
تصویر بحار
جمع بحر، دریاها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتیار
تصویر بتیار
رنج مشقت، زشت قبیح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاض
تصویر بیاض
شیر، سفیدی
فرهنگ لغت هوشیار
گازی است که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا بر اثر حرارت از مایعات یا جامدات بهوا رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاع
تصویر بیاع
بها گذار میانجی فروشنده سوداگر بایع، بها کننده دلال خرید و فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیان
تصویر بیان
فصاحت و زبان آوری، سخن و گفتار، شرح و تعبیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقیار
تصویر بقیار
عمامه ومندیل، دستار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکار
تصویر بکار
مشغول به کار، بافایده، مفید، لازم، ضروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقار
تصویر بقار
گاو دار، آهنگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایر
تصویر بایر
زمین خراب، نا مزروع، خاک مرده، ویران، بی بنا، بی زرع وکشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلیار
تصویر بلیار
لباس ظریف و مزین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزار
تصویر بزار
از ریشه پارسی بر زفروش دانه فروش فروشنده روغن بزرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسیار
تصویر بسیار
زیاد، فراوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشار
تصویر بشار
گرفتار وپای بند، عاجز، محبوس
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که ماء مور تقسیم کردن آب جهت باغها و مزارع و خانه هاست آنکه کشت را آب دهد میر آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاره
تصویر بیاره
بوته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبیار
تصویر آبیار
میرآب. تقسیم کننده آب برای مزارع و باغ ها
فرهنگ فارسی معین
((بَ رَ یا رِ))
گیاهی که ساقه بلند و مستقیم ندارد و شاخه های آن روی زمین افتد مانند کدو، خربزه و غیره، بوته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بسیار
تصویر بسیار
به وفور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیان
تصویر بیان
گفتار
فرهنگ واژه فارسی سره
آب بان، آب پا، میراب
فرهنگ واژه مترادف متضاد