- بھرنا
- پرکردن
معنی بھرنا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جوان، آنکه یا آنچه به حد میانۀ عمر طبیعی خود رسیده باشد، برنا، کم تجربه، مساعد و موافق مثلاً بخت جوان
برجسته بودن، ظهور کند
برشته کردن، کباب کردن
ناله کننده، آه کشیدن، به آرامی گریه کردن
گاز گرفتن، نیشگون گرفتن
بطری کردن، بطری سازی
دوباره پر کردن، دوباره پر کنید
کاسه پر کردن، پر کردن کاسه
جرعه ای نوشیدن، جرعه جرعه