جدول جو
جدول جو

معنی بگوته - جستجوی لغت در جدول جو

بگوته
گفت، گفته شده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوته
تصویر بوته
گیاه پرشاخ و برگ که تنۀ ضخیم نداشته باشد و زیاد بلند نشود، نوعی نقش و نگار که روی پارچه، جامه یا چیزهای دیگر نقش کنند، زلف، گیسو، نغوله
ظرف کوچکی که در آن طلا و نقره ذوب می کنند، بوتۀ زرگری
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بُ تَ)
نام دهی است به مازندران. (انجمن آرا) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بُ تَ)
بوته. زلف را گویند. (برهان) (رشیدی) (سروری). زلف بود. (لغت فرس اسدی) (حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ خطی نخجوانی). زلف که موی مرتب سر باشد. (از فرهنگ نظام). زلف و گیسو. (از ناظم الاطباء). مویی از سر که مردم پس و پیش گوش دسته کنند به معنی زلف آورده اند. (انجمن آرا) (آنندراج). و رجوع به بوته و شعوری ج 1 ورق 195 شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِءْ)
ویژه شدن. (تاج المصادر بیهقی). ساده و بی آمیغ گردیدن. (از ناظم الاطباء). سادگی. بی آمیغی. صرفی. محضی. خلوص. نابی. (یادداشت مؤلف). از مادۀ بحت است بمعنی ساده و بی آمیغ گردیدن. (از آنندراج). محض و صرف و ویژه شدن. بحت گشتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَیْیو تَ)
سن ّ بیوته، دندان محکم که نیفتد. (از لسان العرب) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
رستنی و درخت پر شاخ و برگی را گویند که بسیار بلند نشود و به زمین نزدیک باشد. (برهان) (جهانگیری). رستنی که بسیار بلند نشود و به زمین نزدیک باشد. (فرهنگ فارسی معین). درخت کوچک که بسیار بلند نباشد. (غیاث اللغات). رستنی و درخت پر شاخ و برگی را گویند که پربلند نشود و بزمین نزدیک باشد چنانکه خار را بوتۀ خار گویند و گلها و ریاحین نزدیک بزمین را نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). هر گیاه پر شاخ و برگی که چندان بلند نشود و به زمین نزدیک بود و نوعاً رستنی کوچکتر از درخت را بوته میگویند. (ناظم الاطباء).
- بوتۀ خار، خار. درختچۀ خارناک، چون گون و جز آن:
زمانه بوتۀ خار از درشتخویی تست
اگر شوی تو ملایم جهان گلستانست.
صائب.
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است بمرو و در نسبت بوتقی گویند و از آن ده است: اسلم بن احمد بوتقی محدث. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(گُ تِ)
یوهان ولفگانگ فن (1749 -1832 میلادی). مشهورترین نویسندۀ آلمانی که در فرانکفورت سورلومن متولد شد. وی با شارل اگوست، دوک د ویمار دوست شد و در موقع هجوم 1792 میلادی به فرانسه با اوبه فرانسه رفت و وزارت او را به دست آورد. وی مؤلف کتابهای زیر است: گوتز برلیشینگن، ورتر، ایفی ژنی، فاوست، هرمان و دوروتئا، اگمنت، سالهای شاگردی ویلهلم مایستر، وصلت های انتخابی، حقیقت و گمان و غیره. وی علاوه بر شاعری دانشمندی عالیقدر بوده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از بحوته
تصویر بحوته
نابیدن بی پیرایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوته
تصویر بوته
گیاهی که پر شاخ و برگ باشد و تنه ضخیم نداشته و بلند هم نشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوته
تصویر بوته
((تَ یا تِ))
ظرفی که طلا و نقره را در آن ذوب کنند، بوته زرگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوته
تصویر بوته
((تِ))
گیاهی پر شاخ و برگ که زیاد بلند نشود، بچه آدمی و دیگر حیوانات، نقش و نگار روی پارچه، کنایه از زلف و گیسو
فرهنگ فارسی معین
بته، رستنی، نقش گل وبته، آماج، نشانه، هدف، بوتقه، ظرف گدازنده طلاونقره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بوته: خوشبختی در عشق بوته پربرگ: خطر کمین کرده است بوته پر گل: احساسات شما با یارتان متقابل است کاشتن آن: شما به اهدافتان خواهید رسید - لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
چهارپای اخته شده
فرهنگ گویش مازندرانی