جدول جو
جدول جو

معنی بکلسن - جستجوی لغت در جدول جو

بکلسن
فرو ریختن، ریخته شدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ سُ)
غله ای را گویند که به عربی عدس خوانند. (برهان) (آنندراج). عدس. (اختیارات بدیعی) (مخزن الادویه). نرسک. (منتهی الارب). عدس مأکول و خوراکی. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلسن
تصویر بلسن
بلس: (عدس) مرجمک دانه ایست شبیه بعدس
فرهنگ لغت هوشیار
ولو شدن، ریختن، باز کردن پشم یا پنبه، با دست و پا کنار
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت کمر انسان و حیوان نر به وقت مقاربت، حرکات نمایی کمر
فرهنگ گویش مازندرانی
خاراندن
فرهنگ گویش مازندرانی
بریز
فرهنگ گویش مازندرانی
ریختن، ریختن دانه های غلات در اثر زیاد رسیدن محصولتعلل.، فرو ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پارس کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
ریخته شده
فرهنگ گویش مازندرانی
خاریدن
فرهنگ گویش مازندرانی