جدول جو
جدول جو

معنی بکتانوش - جستجوی لغت در جدول جو

بکتانوش
(بَ)
نام پادشاه جنیان. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کیانوش
تصویر کیانوش
(دخترانه و پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برانوش
تصویر برانوش
(پسرانه)
مهندس رومی که پل شوشتر را در زمان شاپور ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار رومی در زمان شاپور ذوالاکتاف پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بکتاش
تصویر بکتاش
(پسرانه)
بزرگ ایل و طایفه، نام یکی از پادشاهان خوارزم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بکتاش
تصویر بکتاش
هر یک از خادمان یک آقا یا امیر، بزرگ ایل و طایفه
فرهنگ فارسی عمید
یکی از دو برادر فریدون، (ناظم الاطباء) :
یکی بود از ایشان کیانوش نام
دگر نام پرمایۀ شادکام،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. سکنه آن 1267 تن. آب از زرینه رود و چاه. محصول آنجا غلات، چغندر، کشمش، بادام و کرچک. شغل اهالی آن زراعت و جاجیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، خط محور. (آنندراج).
- ، آسمان که بکر است و بکنه او کسی نرسیده است. (آنندراج).
- ، جوزا. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بزرگ ایل و طایفه. (انجمن آرا).
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ)
امر) از مصدر بکتاشیدن، امر بر خرامیدن و جلوه کردن باشد، یعنی بخرام و جلوه کن. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (مؤید الفضلاء).
لغت نامه دهخدا
(بَ)
اسب تیزگام و خوش قدم. (آنندراج). اسب تندرو. (ناظم الاطباء) ، بهیجان آمدن قوم و درهم آمیختن آنها. (از ناظم الاطباء) ، پریشان کردن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
مهندس سپاه رومی در زمان شاپور اول ساسانی که بهنگام اسارت امپراتور روم به امر شاپور پل شوشتر را ساخت. توضیح آنکه این نام را بزانوش هم ضبط کرده اند. بقول لکهارت برانوش نام رومی نیست و کرزن این نام را اورانوش (اورانوس) دانسته است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان خمیربخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 36 هزارگزی باختری بندرعباس سر راه مالرو بندرعباس به خمیر در جلگه واقع است. آبش از چاه، محصول آنجا خرما شغل مردم زراعت، راه آن مالرو، و مزارع جمالی، لنگر کهنه جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام سردار رومی در زمان اردشیر که برای بستن پیمان آشتی بنزد شاپور آمد. (مزدیسنا ص 380) :
بزانوش بد نام آن پهلوان
سواری سرافراز و روشن روان.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
سلاح پوش و مسلح. (ناظم الاطباء). و رجوع به بگترپوش شود، منسوب است به ابوبکر ثقفی از صحابه ای که به بصره آمده اند. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
دهی است ازدهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیّه که در 21 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه در مسیر راه شوسۀ مهاباد به ارومیّه در جلگه واقع است، ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل مالاریائی و 600 تن سکنه، آب آنجا از رود خانه باراندوزچای و در این قلعه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و توتون و چغندر و انگور و حبوبات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی مردم جوراب بافی و راهش شوسه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام غلام حارث بن کعب قزداری بوده که رابعه بنت کعب که زنی عارفه بود، به وی علاقه پیدا کرد و حارث برادر رابعه که حکومت بلخ داشته پس از اطلاع، خواهر خود را کشت و بکتاش نیز حارث را کشت و خود را نیز بر سر قبر رابعه بخنجر هلاک کرد و این حکایت علی الاجمال در الهی نامۀشیخ عطار منظوم است. هدایت صاحب انجمن آرا نیز آن قصه را بسطی داده و منظوم کرده و بکتاش نامه و گلستان ارم نام نهاده است. (از انجمن آرا) (از آنندراج)
نام مردی بود از اهل خراسان صاحب کمالات نفسانی و روحانی و در بلاد روم با عثمان بک جد امجد سلاطین سلسلۀ عثمانیه رابطه داشته. طریقۀ فقر بکتاشیه به او منسوب است. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به بکتاشیه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بکترپوش
تصویر بکترپوش
زره پوشنده، سلاح پوش مسلح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکتاش
تصویر بکتاش
هر یک از خادمان یک شخص
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که هر چیز بد و پلیدی را میخورند، آنکه هر چیزی را بی تفاوت میخورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکتاش
تصویر بکتاش
((بَ))
هر یک از خادمان یک امیر، بزرگ ایل و طایفه
فرهنگ فارسی معین