جدول جو
جدول جو

معنی بچیچ - جستجوی لغت در جدول جو

بچیچ
(بَ)
نجوا. هرچیز که بطور نجوا مخفیانه گفته شود و کلمه ای است که بدان شبان گله را می خواند. (ناظم الاطباء). اما این کلمه ضبط نادرستی است از پچ پچ در معنی اول و بج بج در معنی دوم. رجوع به پچ پچ و بچ بچ و بج بج شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ)
کهین. کوچکترین. کمینه. کمترین هر چیز. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لاشی ٔ.
- بچیز ناگرفتن، اعتبار ناکردن. التفات ننمودن. (ناظم الاطباء).
- بچیز نداشتن، مهم ناشمردن. بچیزی نداشتن:
چو صف برکشیدم ندارم بچیز
نیندیشم از لشکرت یک پشیز.
فردوسی.
- بچیز نشمردن یا بچیزی نشمردن، بکمترین حساب نیاوردن
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پاسپر شده و فراخ و عریض.
لغت نامه دهخدا
(بَ)
لباس و پوشاک. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
سامان جهاز اسباب وسایل، سلاح ساز جنگ، رخت سفر، ساختگی آمادگی آماده سفر شدن، قصد اراده عزم عزیمت، آماده ساختن نیروی نظامی و تمامی ساز و برگ سفر و جنگ -7 تجهیزات
فرهنگ لغت هوشیار
بچین
فرهنگ گویش مازندرانی