جدول جو
جدول جو

معنی بچربانیین - جستجوی لغت در جدول جو

بچربانیین
چرب تر کردن، زیادتر نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ کَ دَ)
چرباندن. زیادت کردن. افزودن وزن چیزی را هنگام وزن کردن. سنگین تر از وزن مقرر کشیدن. زیاد کردن بهره و سهم کسی هنگام قسمت کردن. زیاد دادن بهر کسی را. چرباندن سهم کسی بقدری که بیش از حق خود نصیب برد، زیاد کردن قیمت جنس. بهای کالائی را افزودن. رجوع به چرباندن شود
لغت نامه دهخدا
(رَبْ با نی یی)
جمع واژۀ ربّانی ّ در حالت نصب و جر. (ترجمان عادل بن علی). رجوع به ربانی شود
لغت نامه دهخدا
جمع ربانی. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ربانیون
فرهنگ لغت هوشیار
چلاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
رماندن، متواری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رساندن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاراندن
فرهنگ گویش مازندرانی
چکاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
خوراندن
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخاندن، گردش دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخیدن، گردش کردن تفریح نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
چسباندن، دوختن
فرهنگ گویش مازندرانی
به آب انداختن کیسه های محتوی بذر شالی خزانه جهت جوانه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ترساندن
فرهنگ گویش مازندرانی
ترکاندن، دوشقه نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
بچاردنیین
فرهنگ گویش مازندرانی
راندن
فرهنگ گویش مازندرانی