- بپرنیین
پرتاب کردن، دک کردن، با حیله گری کسی را از دایره کاری خارج
معنی بپرنیین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(کَ / کِ نِ)
لغت نامه دهخدا
آنکه در کپر زندگی کند. که مقیم کپر باشد. که خانه در کپر دارد. چادرنشین. مقابل ده نشین و روستایی. (یادداشت مؤلف)
حلقه ای فلزی که زنان بمچ دست یا پا کنند: دست برنجن پای برنجن. برنجی
ترساندن، از جای جهاندن کسی با ایجاد ترس، رم دادن
مکافات پس دادن، درد کشیدن
کوبیدن، زدن
رنجیدن
شکستن، خرد کردن، از ریشه ی اوستایی اسکن
آموختن، تربیت کردن
پاره کردن، چاک کردن
به صرفه بودن
راندن
روشن کردن
جستجو کردن
رساندن، فرستادن
خوراندن
پریدن
پاشیدن، متلاشی گشتن، متلاشی نمودن
پاشاندن
چراندن، به چرا بردن دام
چرخیدن، گردش کردن تفریح نمودن
بچاردنیین
آواز خواندن
پرسیدن
خاراندن
ترسیدن
خیس خوردن، خیساندن
پسند کردن، پسندیدن –قبول داشتن
لرزیدن