- بپجانیین
پختن
معنی بپجانیین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(بَ نَ نی)
لغت نامه دهخدا
نسبتی است به بیجانین. از آنجاست ابوالعلاء عیسی بن محمد بن علی بن منصور صوفی بیجانینی. (لباب الانساب)
خاراندن
پاره کردن، چاک کردن
راندن
پرتاب کردن، دک کردن، با حیله گری کسی را از دایره کاری خارج
آواز خواندن
پاشیدن، متلاشی گشتن، متلاشی نمودن
پاره کردن، جدا کردن
سوزاندن
پراندن
رماندن، متواری کردن
خواباندن
ریختن
رساندن
پوساندن، خیس کردن
لرزاندن، تکان دادن، عقب و جلو بردن چیزی به طور پیوسته
دواندن
خیس خوردن، خیساندن
تاختن، تازاندن، به هم کوبیدن
به آب انداختن کیسه های محتوی بذر شالی خزانه جهت جوانه زدن
ضربه زدن
کتک زدن، کوبیدن
چکاندن
چلاندن
خوراندن
خواباندن، خواب کردن
زدن، کوبیدن، اخته کردن
بچاردنیین
پاشاندن